مدیران آینده

مطالبی در حوزه مدیریت

مدیران آینده

مطالبی در حوزه مدیریت

تصمیم گیری

                                                                                                                                                                                                جمشید زند

                                                     منابع اینترنتی؟



 sharif.edu/...files/.../Decision%20Making%20Text.doc 

تصمیم گیری

تصمیم­گیری را می­توان طریقه عمل یا حرکت در مسیر خاصی تعریف کرد که با تأمل و آگاهانه از میان راه و روش­های مختلف برای نیل به یک هدف مطلوب انتخاب شده است. در این تعریف سه مفهوم اصلی وجود دارد:

الف) تصمیم­گیری ، مستلزم انتخاب راهی از میان راه­هاست یعنی اگر به جز یک راه، راه دیگری وجود نداشته باشد طبیعتا تصمیمی نیز وجود نخواهد داشت.

ب) تجزیه و تحلیلی که منجر به انتخاب راهی از میان راه­ها می­شود عقلایی است و در سطح وجدان آگاه صورت می­گیرد، در حالیکه جنبه­های عقلایی و منطقی در اتخاذ تصمیم مهم است، عوامل ناخودآگاه و همچنین جنبه­های احساسی، عاطفی و غیر عقلایی نیز در تصمیم نقش مؤثری دارند.

ج) در تصمیم­گیری قصد و عمد وجود دارد. یعنی منظور از اتخاذ تصمیم خاص، رسیدن به هدفی خاص است (صمدی،1386، 25-24).

مطابق نظر رابینز(1998) تصمیمات، انتخاب‌هایی هستند که از بین دو یا چند گزینه اتخاذ می‌شوند و در واکنش متقابل به یک مشکل گرفته می‌شوند.

تصمیم گیری یک نقش مدیریت است به نظر آدایر(1985) تصمیمات برای اداره کردن، یک نقش محوری دارند. در هر موقعیت مدیریتی، یک تصمیم یا مجموعه‌ای از تصمیمات باید برای اجرا در اولویت باشند نتیجه نیز بر حسب موفقیت یا شکست، بستگی به خود تصمیم و اثر بخشی اجرای آن دارد (ویلهلم استینبرگ، 2003).

مدیران (بدون توجه به جایگاه آن‌ها در سازمان) تصمیماتی را اتخاذ می‌کنند. یک مدیر نوعاً باید در خصوص اهداف تخصیص بودجه، نیروی انسانی، شیوه‌های انجام کار و روش‌های بهبود اثربخشی واحد خود تصمیماتی را اخذ کند، یا به عبارتی دیگر انتخاب‌هایی را انجام دهد. به طور سنتی همان انتخاب و گزینش است. بعد از طرح و ارزیابی حداقل دو گزینه، تصمیم گیرنده یکی از آن دو را انتخاب می‌کند. از دیدگاه تصمیم گیری فردی، این تقدم یکی بر دیگری کفایت می‌کند. اما از دیدگاه   سازمانی دست زدن به انتخاب یک گزینه، خود مرحله‌ای از فرآیند تصمیم گیری است (رابینز، 1388، 101).

 

 

شکل (1) این فرآیند وسیع تصمیم گیری را نشان می‌دهد. اطلاعات باید جمع آوری شود. این داده‌های اطلاعاتی معیارهای آنچه را که می‌تواند انجام شود، ایجاد می‌کند. اطلاعات جمع آوری شده در مراحل متعدد، کنترل می‌شوند تا آن چه باید انجام شود، تعیین گردد. مدیران به منظور به دست آوردن داده‌های اطلاعاتی تصمیم گیری از زیردستان خود در سلسله مراتب سازمان، این فرصت را به آن‌ها می‌دهند تا اطلاعات باب میل خود را به مدیریت انتقال دهند. وقتی اطلاعات جمع آوری شد باید تعبیر  و تفسیر شود. این تعابیر و تفاسیر به عنوان نوعی رهنمود در خصوص آنچه باید انجام شود به تصمیم گیرندگان ارائه می‌شود. قدم سوم به‌کارگیری این رهنمودها در هنگام انتخاب راهکارها است. البته وقتی اطلاعات به صورت گزینشی غربال شد و مورد تعبیر و تفسیر قرار گرفت انتخاب، دقیق تر صورت می‌گیرد. تصمیم انتخاب شده، آن چه را که فرد تصمیم گیرنده مایل بوده و قصد انجام آن را داشته، ایجاد می‌کند. متأسفانه، آرزوها همیشه به واقعیت منجر نمی‌شوند. قبل از اجرای تصمیمات باید کسب مجوز نمود و آن‌ها را قانونی ساخت. جایی که سطوح متعددی در سلسله مراتب عمودی سازمان وجود دارند اجرای نهایی تصمیمی ممکن است با آن چه قصد انجام آن می رفته، متفاوت باشد. بنابراین منافع کسانی که به تصمیم جنبه عمل می‌دهند نیز در تصمیم گیری مؤثر می‌باشد.

وقتی تصمیم گیرنده همه مراحل فرآیند تصمیم را تحت کنترل و نظارت دارد می‌توان گفت که اطلاعات مورد نیاز را جمع آوری، سپس تجزیه و تحلیل نموده و تصمیم نهایی را اخذ کرده و نیازی به کسب مجوز به منظور اجرا نداشته و سرانجام تصمیم انتخابی خود را به اجرا در می‌آورد. ولی اگر افراد دیگری نیز بر این پنج مرحله، کنترل و نظارت داشته باشند فرآیند تصمیم، شکل عدم تمرکز به خود می‌گیرد (رابینز، 1388، 102).

تصمیم گیری مؤثر، یکی از مهارت‌های مهم شغلی به شمار می رود. همان گونه که اسکات وبروس(1995) ذکر کردند، در مقایسه با توجهی که به شغل و شرایط تصمیم شده است، توجه نسبتاً کمی به خصوصیات تصمیم گیرندگانی که نتایج تصمیمات را تحت تأثیر قرار می‌دهند، شده است. اما اخیراً محققان بر خصوصیات تصمیم گیرندگان تمرکز کرده‌اند(رابرت لو،2000).

علاقه مدیران به تصمیم گیری و حل مشکلات، سابقه تاریخی دارد. به دلیل چنین علاقه‌ای نیز روشن است. تصمیم گیری یک فعالیت بنیادی است که عملکرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. کیفیت تصمیمات مدیران، یک عامل بزرگ در تعیین عملکرد است که به وسیله توجهی که به تصمیمات خاص شده، به دست آمده است به نظر می‌رسد که سبک تصمیم گیری بر عملکرد تأثیرگذار است(راس و همکاران،1996) (مرادپور،1386، 25).

کیفیت تصمیم گیری در سازمان، بستگی به انتخاب اهداف مناسب و تعیین ابزار رسیدن به آن‌ها دارد. مدیران با ترکیب بهینه فاکتورهای رفتاری و ساختاری، می‌توانند احتمال اتخاذ تصمیمات باکیفیت را افزایش دهند. کیفیت تصمیمات، نه تنها احتمال اخذ تصمیمات خوب را افزایش می‌دهد بلکه نقطه آغازی است برای اتخاذ تصمیمات مؤثر(استینبرگ،2003).

پژوهش‌های قبلی بر روی این موضوع استوار بود که افراد برای انتخاب بهینه، تئوری‌های اصلی را دنبال می‌کنند. (از قبیل تئوری مطلوبیت مورد انتظار) در حالی که تحقیقات نوین، بیشتر بر روی این موضوع توجه دارند که چگونه مشکل و شرایط تصمیم گیری، فرآیند تصمیم را تحت تأثیر قرار می‌دهد(پیتر تونلهم،2004).

تصمیم گیری با اطلاعات و کنترل در ارتباط است. بسیاری از فرهنگ‌های سازمانی، تلاش می‌کنند تا تمرکز کنترل را با مدیریت حفظ کنند و بنابراین با دادن دستورها و ساختارها، تقویت را محدود می‌کنند تا بلکه تصمیمات مؤثر را در بین کارمندان تسهیل کنند(درویش یوسف،1998). با بررسی‌های صورت گرفته توسط محقق بر روی منابع و مآخذ تحقیق که بیشتر آن‌ها در خارج از کشور انجام شده‌اند، طبقه بندی‌های مختلفی در مورد سبک‌های تصمیم گیری وجود دارد که شاید بتوان گفت روح و اساس همه آن‌ها مشابه است. قبل از بیان این طبقه بندی‌ها، سبک تصمیم گیری تعریف می‌شود(مرادپور،1386،26).

سبک تصمیم گیری

سبک تصمیم گیری افراد بیانگر الگوی عادتی است که آنها در هنگام تصمیم گیری مورد استفاده قرار می دهند. به عبارت دیگر سبک تصمیم گیری هرفرد رویکرد شخصیتی او در درک و واکنش به وظیفه تصمیم گیری خود است. در نتیجه علاوه بر عوامل سازمانی و محیطی اثرگذاربرسبک تصمیم گیری  مدیران، تفاوت ویژگی های شخصیتی نیز باعث می شود که مدیران نسبت به موقعیتهای تصمیم گیری به نحوه متفاوت رفتار کنند و در نتیجه سبک تصمیم گیری آنها با یکدیگر متفاوت باشد (سروون،2009، 31).

سبک تصمیم گیری به عنوان یک سری عادات یاد گرفته شده در تصمیم گیری و اسلوب خصوصیتی افراد در دریافت و پاسخ به وظایف تصمیم گیری تعریف شده است (هارون 1979، دریور 1979).

سبک تصمیم گیری اشخاص، رویکرد سرشتی و عادتی_ولو این که آموختنی باشد) است که انتخاب را تحت تأثیر قرار می‌دهد و سپس بر اساس آن انتخاب، عمل می‌شود ( پاتریک کونور و یوریس بکر،2003).

افراد در شیوه تصمیم گیری‌شان ثبات دارند، آن‌ها یک سبک تصمیم اصلی دارند هرچند که ممکن است منحصراً از آن استفاده نکنند (دریور و همکاران،1990) (همان منبع،27).

سبک های تصمیم گیری به وسیله محققین زیادی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. برای مثال رووی و ماوسون چهار سبک تصمیم گیری را با ویژگی های زیر تعریف می نماید:

§           دستوری: عملی، مقتدارنه، غیرشخصی و قدرت طلبانه.

§           تحلیلی: ذهنی، غیر شخصی، مستلزم اعمال کنترل.

§           مفهومی: بینشی، مجذوب، شخصی، منعطف و تطبیقی.

رفتاری: اجتماعی بودن، دوستانه و حمایتی

مطابق نظر نات سبکهای تصمیم گیری روشی است برای درک اینکه چرا مدیران در موقعیت یکسان از فرآیندهای تصمیم متفاوتی استفاده می نمایند.

به طور کلی تصمیم گیرندگان دو نوع اساسی رفتار تصمیم گیری را مورد استفاده قرار می دهند : اقتدار گرایانه و مشارکتی . تصمیم گیرندگانی که رفتار اقتدار گرایانه در پیش می گیرند، به تنهایی تصمیم گیری می کنند که چه کاری می باید صورت بگیرد و یا چگونه صورت گیرد و این را به زیردستان خود ابلاغ می نماید. در عین حال آنها ممکن است قبل از تصمیم نهایی در مورد تصمیمات با زیردستانشان مشورت کنند. تصمیم گیرندگانی که رفتار مشارکتی دارند از زیردستان می پرسند که چه کاری با چه روشی انجام می شود و با یکدیگر به نوعی توافق یا اجماع می رسند. هردو رویکرد مزایا و معایبی دارند (سرافرازی و همکاران، 1387، 102-101) .

درباره سبک تصمیم گیری دو بعد وجود دارد، اولین بُعد شیوه تفکر افراد است. برخی در تفکر یا پردازش اطلاعات به منطقی و عقلائی بودن گرایش دارند، یک فرد عقلانی به اطلاعات به طور منظم می نگرد و اطمینان حاصل می کند که قبل از تصمیم گیری همخوانی منطقی وجود دارد. برخی ممکن است به خلاقیت و تفکر شهودی گرایش داشته باشند، انسان شهودی مجبور نیست اطلاعات را به شیوه منظم پردازش کند. بُعد دیگر تحمل برای ابهام را توصیف می کند، برخی افراد برای ابهام تحمل کمی دارند، اینها بایستی نظم و ترتیب و هم خوانی در روشی که اطلاعات ساختار داده شده اند، داشته باشند به طوری که ابهام به حداقل برسد. وقتی این دوبُعد ترسیم شود چهار سبک تصمیم گیری به وجودمی آید: دستوری، تحلیلی، ادراکی و رفتاری.

1- سبک دستوری

افرادی که از این سبک استفاده می کنند، برای ابهام تحمل پایین دارند و در شیوه تفکرشان عقلانی هستند این ها کارآمد و منطقی می باشند، افرادی که نوع دستوری را به کار می برند، سریع تصمیم می گیرند و به کوتاه مدت نظر دارند. سرعت و بازدهی آنها در تصمیم گیری، اغلب موجب می شود که با حداقل اطلاعات و ارزیابی تعداد معدودی از راه حل ها به تصمیم گیری مبادرت ورزند.

2- سبک تحلیلی

افرادی که از این سبک بهره می گیرند، تحمل ابهام بالاتر از سبک دستوری دارند، آنها قبل از تصمیم گیری، اطلاعات زیادی می خواهند و راه حل های قابل توجهی را ملحوظ می دارند تا افراد پیرو سبک تصمیم گیری دستوری. تصمیم گیران تحلیلی به بهترین وجه به عنوان تصمیم گیران دقیق با توانایی انطباق با موفقیت های منحصر به فرد خصوصیت یافته اند.

 

3- سبک ادراکی

افرادی که سبک ادراکی را به کار می گیرند، به مسایل به طور وسیع می نگرند و راه حل های زیادی را جستجو می کنند. آنها بر بلند مدت تمرکز دارند و در یافتن راه حل های خلاق برای مسایل بسیار خوب هستند.

4- سبک رفتاری

تصمیم گیرانی که این سبک را اعمال می کنند با دیگران خوب کار می کنند، آنها درباره دستاوردهای زیردستان توجه دارند و پیشنهادهای دیگران را می پذیرند. این افراد اغلب از جلسات برای ارتباطات استفاده می کنند وسعی دارندازتعارض بپرهیزند(سرافرازی و همکاران، 1387، 104) .

تصمیم گیری در سازمانها

 

 اگر چه ارتباطات کار آمد و موثر در هر سازمانی حیاتی هستند، اما کلید موفقیت، عمل است و عمل باید با تصمیم گیری هدایت شود  تصمیم گیری عبارت است از فرآیند انتخاب یک عمل در ارتباط با یک مساله یا فرصت . تصمیم گیری منظم  پنج مرحله اساسی دارد که با شناخت مساله یا فرصت آغاز می شود . این مراحل پنج گانه به طور خلاصه عبارتند از :

1-      تشخیص و تبیین مساله یا فرصت .

2-       مشخص کردن و تجزیه وتحلیل.

3-       انتخاب اقدام یا راه حل مطلوب .

4-       اجرای راه حل انتخاب شده .

5-       ارزیابی نتایج و پی گیری تا حد لازم .

 

تصمیم گیری در سازمانها در شرایط گوناگون و وضعیتهای مختلفی صورت می گیرد که فرآیند آن را چالش برانگیزمی کند (لیانگ ،2009، 1409) .

انواع تصمیم گیری بر مبنای اطلاعات موجود

با توجه به عوامل فوق، انواع تصمیم گیری بر مبنای درجه اطلاعات موجود در باره وقوع متغیرهای غیر قابل کنترل از آن، به قرار ذیل است :

1- تصمیم گیری در شرایط اطمینان: این نوع تصمیم گیری برای زمانی است که کلیه متغیرهای موثر موجود در آن ثابت فرض شوند. به زبان دیگر تصمیم گیرنده نتیجه تصمیم رامی داند(رابینز، 2009، 69). مدلسازی برای این شرائط از تصمیم گیری بیشتر بر اساس مدلهای ریاضی و مشخص مانند تجزیه و تحلیل هزینه-منفعت، مدلهای کلاسیک بهینه سازی، کنترل موجود، 2008، 38).

2- تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان: این بخش خود به دو حالت تصمیم گیری در حالت عدم اطمینان کامل و تصمیم گیری در شرائط ریسک تقسیم میگردد.

تصمیم گیری در شرائط عدم اطمینان کامل برای زمانی است که مشکل موجود شامل تعدادی از متغیرهای غیرقابل کنترل نیز می شود، لیکن اطلاعاتی از گذشته به منظور پیش بینی برای این متغیرها در دسترس نبوده و از اینرو محاسبه احتمال وقوع برای آنها ممکن نیست. مدل سازی برای این نوع تصمیم گیری اکثرا توسط ماتریس تصمیم گیری خواهد بود. دراین حالت همچنین تصمیم گیرنده به روش های شهودی و یا خلاق نیز مراجعه می نماید(رابینز، 2009، 70). خلاقیت خود عاملی برای شناخت بیشتر مسئله  و همچنین شناسایی آلترناتیوها است (وودمن،2010، 301

تصمیم گیری در شرایط ریسک برای زمانی است که مشکل موجود شامل تعدادی متغیرهای غیر قابل کنترل نیز می شود، لیکن اطلاعات از گذشته در مورد وقوع آنها در دسترس است و بنابراین محاسبه احتمال وقوع برای آنها ممکن خواهد بود. بعنوان مثال، طراحی سناریوهای حمله در دوران جنگ یک تصمیم گیری همراه ریسک است، هرچند که یک فرمانده سعی می نماید که اکثر اطلاعات راجع به دشمن را قبلا تهیه نماید (رابینز، 2009، 70). مدلهای مورد استفاده برای این شرایط از تصمیم گیری ممکن است از انواع مدلهای ریاضی و احتمالی باشند. کلیه مدلهای ریاضی را می توان در چارچوب علم تحقیق در عملیات معرفی نمود که  علاوه بر مدلهای مطرح در مورد تصمیم گیری در شرایط اطمینان، از مدلهای احتمالی مانند ارزش مورد انتظار، برنامه ریزی خطی، آنالیزنقطه سربسر، بازگشت سرمایه، تحلیل بیز، منحنی توزیع، مدل صف، تجزیه و تحلیل بر اساس زنجیره مارکوف و تصمیم گیری شاخه ای، تئوری بازیها و تئوری صف استفاده می شود.(همان منبع، 74)

3- تصمیم گیری در شرایط تعارض: برای زمانی است که استراتژی های رقبا برای یک تصمیم گیرنده جایگزین متغیرهای غیرقابل کنترل از شرائط تصمیم گیری او شوند. در این حالت از تئوری بازیها برای حل مسئله استفاده خواهیم نمود. تصمیم گیری مهمترین وظیفه یک مدیر در سطح عالی است و درعین حال راحت ترین کار برای آن است که انسان اشتباه نماید. مگر آنکه مدیر به فرآیند تصمیم توجه داشته باشد. (همان منبع، 75)

رویکردهای تصمیم گیری

رویکرد تصمیم گیری می تواند از دوجنبه اصلی بررسی شود. رویکرد هنجاریو رویکرد توصیفی. رویکرد هنجاری یا کمی تاکید بر تعیین ارزشهای مشخص برای پارامترهای مسئله و حل آن برای طیفی از ارزشها یا یک ارزش مشخص را دارد. در مقابل، چارچوب کار توصیفی یا کیفی تلاش نمی نماید که عواملرا درجه بندی کند بلکه بدنبال بیان آنها در عبارات کلی بوده و حل مسئله بر اساس آنها مبتنی می باشد. (استون ،2007، 233)

به لحاظی می توان تقسیم بندی مربوط به تصمیم گیری را به سه دسته کلی در ارتباط دانست :

1-تصمیم گیری عقلایی

2-تصمیم گیری رفتاری

3- تصمیم گیری باز


تصمیم گیری عقلایی

تصمیم گیری عقلاییبدین معنی است که بازیگر سیاسی با انتخاب روبروست.(استون ،2007، 233) فرد درتصمیم گیریهای خود همواره تصمیماتی اتخاذ خواهد کرد که بهترین تصمیم ممکنه بوده و تصمیماتی است که امکان و احتمال نیل به اهداف و مقاصد او را به حداکثر می رساند (مارچ،2011، 2).

 هنگامی تصمیم گیری عقلایی است که تصمیم گیرنده :

1-  در باره موضوع تصمیمی گیری اطلاعات کامل دارد.

2-  قادر است خواسته ها و الویت های خود را بر حسب مطلوبیت و مفید بودن آنها به ترتیبی منطقی درجه بندی نماید.

3-  قادر است ازمیان شقوق وراه حلهای مختلف راهی را برگزیند که مطلویبت او را به حداکثرمی رساند (کنی، 2009 ،56).

اما در مورد بند اول، یعنی احاطه تصمیم گیرنده به کل اطلاعات بحث های مفصلی صورت گرفته است. در جهان معاصر، جمع آوری اطلاعات، کاری زمانگیر و هزینه بر است. در عالم واقعیت، تصمیم گیرنده در ابتدا مقداری اطلاعات را با پرداخت هزینه، تهیه می نماید. با این اطلاعات به نتایجی می رسد. سپس تصمیم می گیرد که این اطلاعات کافی است و یا او می بایست مقداری دیگر اطلاعات سفارش دهد(کالورت،2008، 499) .

نخستین فرضیه در مدل عقلایی این است که اهداف، معین و معلوم می باشد. یعنی فرض بر این است که یا اهداف از قبل برای تصمیم گیرنده تعیین و داده شده است و یا آنقدر واضح و آشکار می باشد که هدف گذاری می تواند به آسانی و سادگی انجام گیرد. اما در شرایط واقعی تصمیم گیری، اهداف به ندرت معلوم و معین است.(آرچر،2006، 55)

یکی از مشکلات مدل عقلایی این است که فرض می شود مدیر از قبل بصورت مشخص می داند که به چه هدفی می خواهد برسد. در حالیکه در اکثر اوقات، مدیر نمی داند که واقعا هدف چیست و یکی از مسایل مدیرتعیین هدف است. فرض دوم در مدل عقلایی آن است که تصمیم گیرنده باید تمامی راه حل های مختلف و ممکن را یافته، تک تک آنها را مورد ارزیابی دقیق قرار دهد. اما این تصوری واهی و ادعایی بی جاست که می توان تمامی راه حلهای مختلف را شناسایی کرد، چه رسد به اینکه میتوان یکا یک آنها را به دقت سنجید و ارزیابی نمود. فرض سوم این است که تمامی نتایج و عواقب ناشی از اتخاذ و اجرای یک تصمیم بررسی و در نظر گرفته شده است. ولی همان گونه که نمی توان تمام راه حل های ممکن را یافت، همانگونه نیز نمی توان تمامی نتایج ناشی از انتخاب و اجرای آنها را پیش بینی نموده و در نظر گرفت. آینده پدیده ایست با ماهیتی نامعلوم و غیر قابل پیش بینی و هیچ تصمیم گیرنده ای نمی تواند کاملا مطمئن باشد که تمامی اثرات و تبعات ناشی از هر تصمیمی را می دانسته است  (بالیا 2006، 8).

نکته دیگر آن است که بنابر مدل عقلایی، منافع شخصی فرد تصمیم گیر، منافع سازمانی و منافع ملی کشور همگی در یک سو و جهت قرار داشته و با یکدیگر تباین و یا تضادی ندارند. درحالیکه در عمل چنین نیست و در اکثر اوقات منافع شخص و منافع سازمان و یا کشور با یکدیگر متفاوت می باشند ونکته آخر آنکه در این روش فرض می شود که هیچگونه محدودیتی از لحاظ زمان و هزینه وجود ندارد(رابینز 2009، 69).



تصمیم گیری رفتاری



هنگامیکه محدودیت های ذهنی و شعوری تصمیم گیرنده در تجزیه و تحلیل کامل مسایل آشکار می شود، و هنگامی که ناتوانی او در استفاده کامل از اطلاعات و در ترکیب، پردازش و عمل آوری این اطلاعات تشخیص داده می شود، زمانی که مشاهده می گردد اکثر مسایل دارای ماهیتی غامض و پیچیده است، و سرانجام هنگامی که در می یابیم که لازمه جمع آوری و کسب اطلاعات، تحمل هزینه های سنگینی است، سئوالی که طبیعتا به ذهن متبادر می شود، این است که تحت این شرایط، اصولا برخورد یک مدیر با مسئله تصمیم گیری چگونه می تواند باشد و مدیر چگونه می تواند تصمیمی اتخاذ نماید که بهترین تصمیم باشد؟

با پیشنهاد مفهوم "عقلایی محدود" در مدل رفتاری تصمیم گیری، هربرت سایمون سعی می نماید جوابگوی این مسئله باشد(سایمون2011، 36). در تحقیق اولیه در سالهای قبل، مارچ و سایمون تعریف محدودتری از مفهوم عقلایی ارائه می دهند. این دو معتقدند که عقلانیت انسان محدود است و این محدودیت ناشی از محدودیتهای ذهنی و شعوری انسان است و هرگونه بحثی در باره مکانیزم تصمیم گیری باید با علم براین واقعیت باشد. بنابراین، محیط های سازمانی و اجتماعی که تصمیم گیرنده در آن قرار گرفته است، در شیوه و نحوه تصمیم گیری او موثرند(سیمون،2008، 60). در این روش، تصمیم گیرنده پس از آنکه معیارهای نه چندان کاملی را برای حل مسئله در نظر گرفت، به محض رسیدن به یک راه حل که رضایت اور ا برانگیزد، کار تحقیق درمورد آلترناتیوهای دیگر را رها کرده و مسئله را خاتمه یافته می داند.

مارچ این ایده را گسترش داده و از مدل عقلانیت متنی سخن به میان می آورد. این مدل بر این باور است که مردم در زمان تصمیم گیری، در زیر فشار های یک محیط پیچیده که متاثر از بسیاری دیگر از تصمیمات و معیارهای تصمیم گیری است می باشند و در عین حال در این موقعیت اطلاعات محدود و زمان محدودی را در دسترس دارند. به زبان دیگر مردم در حالت تصمیم گیری، در محیطی کاملا غیرشفاف قرار داشته، مسایل برای آنها روشن نبوده، ارتباط مابین راه حل های مختلف غیر مستقیم و کل پروسه در یک محیط سیاسی رخ می دهد)مارچ،1987، 590).

سایمون معتقد است که انتخاب و تصمیم گیری همیشه بر مبنای یک مدل محدود، تقریبی و ساده شده از موقعیت واقعی انجام میگیرد. به عقیده نیوول و سایمون(2008)، واقعیت بستگی به آن دارد که تصمیم گیرنده، واقعیت را چه تشخیص داده باشد. یعنی ممکن است آنچه تصمیم گیرنده واقعیت تشخیص داده، واقعیت نبوده و یا همه واقعیت نباشد.

مسایل و مشکلاتی که یک تصمیم گیرنده در سطح سازمان، دولت و یا در سطح بین المللی با آن روبروست معمولا به قدری پیچیده و غامض است که مدیر به عنوان یک انسان و با محدودیتهای انسانی خود، توان رویارویی و غلبه بر آن را ندارد و به ناچار به ساده سازی متوسل می شود. ساده سازی به معنای آن است که معمولا مدیر به جای سعی در یافتن بهترین راه حل، سعی می کند که به راه حل مناسب دست پیدا نماید. قناعت به یافتن و بسنده نمودن به راه حل مناسب و کافی (به جای ادامه جستجو برای یافتن بهترین راه حل) تصمیم گیری را عملی تر و آسان تر می نماید.(ارلی ، 2009، 108 )

یکی دیگر از مدل های مطرح در تصمیم گیری رفتاری، مدل نتایج محدود است. اوریلی، که به توصیف این مدل پرداخته است، چنین می گوید: "اول آنکه تصمیم گیرندگان عمدتا نتایجی در سازمان را ترجیح می دهند که منعکس کننده اهداف سازمان و اهداف فردی خودشان است. " این بدان معناست که بجای طی نمودن پنج گام تصمیم گیری به ترتیبی که در گذشته به آنان اشاره نمودیم، ممکن است که برخی پروسه تصمیم گیری را ازانتها بدان بپردازند و پس از شناسایی یک یا چند نتیجه دلخواه خود، پروسه تصمیم گیری را محدود بدین نتایج سازند.(همان منبع،108)

بنابراین می توان نتیجه گرفت که تصمیم سازی مانند برخی دیگر از مفاهیم در تئوری سازمان، یک ساخت مصنوعی، یک مفهوم روان شناختی از تعامل تعهد و عمل است. در اینصورت نقش شخصیت در تصمیم گیری برجسته می شود.تصمیم گیری چنان با خصوصیات روانی تصمیم گیرنده آمیخته است که نمی توان یکی را بدون دیگری مطرح و مورد مطالعه قرار داد. عوامل و عناصر شخصیتی از قبیل خلق و خوی، هوش، انرژی، بینش و نگرش و احساسات مدیر ، همگی در تصمیماتی که او اتخاذ می نماید، نقش موثر دارند. بنابراین از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، مطالعه فرآیند تصمیم گیری می باید با درنظر گرفتن تمامی خصوصیات انسان تصمیم گیرنده انجام گیرد.

میان انسان ها تفاوت های بسیاری وجود دارد. از جمله تجربیات آن ها یکی نیست، درجه ریسک پذیری در همه یکسان نیست، ایمنی، همان ارزش را برای همه ندارد و همه افراد به یک اندازه معاشرتی و اجتماعی نیستند. اهمیت وجود تفاوتهای فردی میان انسان ها در این است که اطلاعات- یعنی آنچه که فرد بر اساس آن تصمیم می گیرد- برحسب این تفاوت ها تعبیر و تفسیر و فهمیده می شوند. (ارلی  2009، 109 )

طی بحثی جامع، دانیل کتز و روبرت کان، شخصیت تصمیم گیرنده و مکانیزم های روانی اندیشیدن را به عنوان عوامل زمینه ساز در تصمیم گیری مطرح می نمایند و معتقدند که اندیشه انسان و در نتیجه، تصمیم گیری های او، تابع مجموعه ای از عوامل مختلف است که مهمترین آنها به شرح زیر می باشد:

1-      انسان و تصمیم گیری های انسان تحت تاثیر موقعیت او در فضای اجتماعی است.

2-      مدیر در تصمیم گیری از الگوگیری از گروه های برون سازمانی استفاده کرده و حتی برخی اوقات از افراد خارج از سازمان هویت پذیر می شود.

3-      در انسان ها تمایل به نزدیک بینی ذهنی وجود دارد.

4-      انسان غالبا به ساده سازی علل سببی می پردازد.

تصمیم گیری باز:

مدل باز تصمیم گیری با استفاده از تئوری عمومی سیستم ها بنا شده است. در این مدل، رابطه ای دوطرفه میان سیستم تصمیم گیری در سازمان و محیط پیش بینی شده است. به عبارت دیگر، در این مدل، محیط و تمامی عوامل محیطی موجود در آن، سیستم تصمیم گیری را تحت تاثیر قرار می دهد و تصمیم گیری نیز به نوبه خود محیط را تحت تاثیر قرار می دهد. در این مدل، چهره واقعی تری از تصمیم گیرنده ترسیم می شود. زیرا او موجودی جدا و مستقل از محیط تصمیم گیری به شمار نیامده است. همچنین شخصیت تصمیم گیر از جمله عوامل مهمی دانسته شده است که تصمیم  گیری را تحت تاثیر قرار می دهد.

منظور از مدل باز تصمیم گیری ، ارائه مدلی عملی برای تصمیم گیری می باشد. در مدل باز ، دیگر فرض نیست که تصمیم گیرنده تمام اطلاعات لازم برای تصمیم گیری را در اختیار دارد، دیگر فرض نیست که تصمیم گیری او همیشه بر اساس منطق و استدلالی خطا ناپذیر اتخاذ می شود، و دیگر فرض نیست که همیشه در اثر هر تصمیمی که او می گیرد، بهترین نتایج عاید می گردد. همچنین، تصمیم گیرنده، و به خصوص منافع، انگیزه و اهداف او، عاملی مهم در نوع تصمیم گیری های او به شمار آمده است. بنابر این، شخص تصمیم گیرنده، استعداد او برای آموختن از تجربیات و همچنین توانایی او در هماهنگ سازی خود با محیط ، از جمله عواملی دانسته شده است که در تصمیم گیری موثر خواهد بود. (رابینز 2009، 71،).

 

نتیجه گیری

امروزه رشد و توسعه سازمان ها در گرو حل مشکلات آینده سازمانها در ابعاد مختلف پرسنلی، فنی، مالی، اقتصادی، مشتریان و ذینفعان خواهد بود. حل مسائل سازمانی صرفاً به مفهوم حل مشکلات امروز سازمان نبوده، بلکه مشکلات امروز به طور طبیعی بر مدیریت سازمان تحمیل می شود. مدیران موفق، مسائل آینده سازمان را تشخیص داده و آنها را حل می کنند.

حل مسائل سازمانی نه تنها نیازمند پیگیری سیستماتیک مراحل مختلف حل مسئله بوده، بلکه متکی به توانایی و همکاری و خلاقیت کارکنان می باشد.

توسعه علم و تکنولوژی و ورود کالا و تولیدات جدید به اندازه ای قابل توجه می باشد که سازمان های غیر پویا و بدون خلاقیت و نوآوری، خیلی سریع از صحنه رقابت خارج شده و امکان مقابله و حضور در کنار رقبا را از دست داده و تبدیل به سازمان های بسته می شوند فقدان توانائی حل مسئله توسط مدیران و کارکنان عامل عقب ماندن سازمان و حذف آن از دور رقابت بازار می گردد.جهت جلوگیری از تبدیل سازمان ها به یک سازمان بسته لازمست سازمان ها خلاقیت و نوآوری را تقویت نمایند بطوریکه این امر بصورت فرهنگ سازمانی درآید.

مدیران نیز باید توجه داشته باشند که با اصلاح فرایندهای سازمانی و ایجاد نظام ارزیابی عملکرد مناسب، خلاقیت و نوآوری را در تمام لایه های سازمان و در بین کلیه کارکنان اشاعه و نفوذ داده تا در نهایت مشکلات سازمانی را برطرف نمایند.

 

منابع فارسی:

1.    سرفرازی، مهرزاد، غلامرضا معمارزاده، و غلامعباس واحدپور، 1387،" بررسی اثر بخشی سبک تصمیم گیری مدیران نوآور درمقایسه با مدیران سازگار"، سومین کنفرانس بین المللی مدیریت، تهران، گروه پژوهشی آریانا.

2.        صمدی،ن.، 1386، "رفتار مصرف کننده( فرآیند تصمیم گیری خرید)"، تهران، انتشارات آییژ، چاپ دوم.

3.        مرادپور، عباس، 1386، "بررسی رابطه بین سبک تصمیم گیری مدیران با عملکرد مالی بانک‌های تجاری دولتی"، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده بانکداری دانشگاه تهران.

 

منابع لاتین:

 

1.    Archer, Ernest R.( 2006); "How to make a business decision: An analysis of theory and practice"; Management Review, No. 69 (Feb. 2006), pp. 54-61.

2.    Gould, F. G., G. D. Eppen, & C. P. Schmidt,(2008); "Introductory Management Science"; New York: Prentice Hall, , Pp. 30-93.

3.    Liang, Tien-Fu,(2009), "Fuzzy multi-objective project management decisions using two-phase fuzzy goal programming approach", Journal of Computer & Industrial Engineering, Vol.57, pp.1407-1416

4.    March, James G, (2011),"A Primer on Decision Making"; New York: Free Press, , Pp. 2-7.

5.    Robbins, Stephen, P(2009); "Managing Today"; New Jersey: Prentice Hall, , P. 69

6.    Simon, Herbert A.;( 2008), "Making Management Decisions: The role of Intuition and Emotion"; Academy of Management Executive; No. 1, (Feb. 2008), Pp. 57-64.

7.    Simon, Herbert H.; (2011),"Cognitive Science: The newest science of the artificial"; Cognitive Science, , 4: 33-46

8.    Stone, Deborah; (2007)"Policy Paradox: The Art of Political Decision Making"; London: w. w. Norton & Company, , P. 233

9.    Woodman, R. W.; J. e. Sawyer, & R. W. Griffin;(2010),"To ward a Theory of Organizational Creativity"; Academy of Management Review; April, Pp. 293-321.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد