مدیران آینده

مطالبی در حوزه مدیریت

مدیران آینده

مطالبی در حوزه مدیریت

تصمیم گیری در مدیریت علمی ومدیریت اسلامی

نفیسه تاجداری

کپی و فاقد منبع


  http://www.aftabir.com/articles/view/religion/religion/c7_1403298139p1.php/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%87-%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%AA%D8%B5%D9%85%DB%8C%D9%85-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C

تهیه کننده:نفیسه تاجداری

دانشجوی مدیریت بازرگانی دانشگاه ازاد اراک

930312287

چکیده

هدف این مقاله بررسی و مقایسه الگوی تصمیم گیری در مدیریت علمی و مدیریت اسلامی است. ابتداء ضمن ارائه تعریفی از مدیریت الگوی تصمیم گیری در مدیریت علمی مورد توجه قرار می گیرد. سپس به صورت گذرا به پایه گذاران مدیریت علمی و اسلامی و با تبیین حدود کلی مدیریت اسلامی بحث الگوی تصمیم گیری در مدیریت اسلامی مطرح می شود. در پایان ضمن مقایسه میان الگوی تصمیم گیری در مدیریت علمی و اسلامی نتیجه گیری لازم بعمل خواهد آمد. در این مقاله منظور از مدیریت علمی مجموعه دانش، اطلاعات، اصول و مفاهیم و یافته هایی است که توسط محققان و صاحب نظران دنیا(عمدتا کشورهای غربی)گردآوری شده است و صرفا مدیریت علمی منتسب به فردریک تیلور منظور نمی باشد.


واژه های کلیدی: مدیریت، مدیریت علمی، مدیریت اسلامی، تصمیم گیری

 


تعریف و مفهوم تصمیم گیری

 

-     مطالعه مفهوم و ماهیت تصمیم گیری کار مشکل و حساسی است و این ناشی از ماهیت پیچیده آن می باشد ، زمانی که می گوییم تکلیف چیزی را معین کرده ایم ، در باره موضوعی به توافق رسیده ایم یا مسئله ای را حل فصل کرده ایم ، در تمامی این موارد در واقع به نوعی در حال تصمیم گیری بوده ایم ، در این شرایط فرآیندی به پایان رسیده که البته پس از آن فرآیند دیگری در حال شکل گیری می باشد ، اگر از این زاویه به موضوع بنگریم در واقع تصمیم گیری یک فرآیند پویاست که پایان نخواهد داشت . ( موسی خانی ، منشی زاده ،82 ، 142 به نقل از پورابراهیمی 86 )

 -  تصمیم گیری فرآیندی است خاص شامل انتخاب یک راه و روش از میان دو یا چند روش موجود . تصمیم به معنای انتخابی خودآگاه است که به فرد امکان می دهد تا براساس مجموعه ای از شرایط داده شده نحوه رفتار و طرز تفکر خاص آن مجموعه بررسی و سپس یک گزینه ، مقبول واقع شودو سپس اجرا گردد .( عباس زادگان ، 81 ، 41 )

-   در تعریفی بسیار ساده ، تصمیم گیری عبارت است از انتخاب یک راه از میان را های مختلف . همانطور که از این تعریف مستفاد می شود ، کار اصلی تصمیم گیرنده دریافت راههای ممکن و نتایج ناشی از آن ها و انتخاب اصلح میان آنهاست ، و اگر وی بتواند این انتخاب را به نحوی درست و مطلوب انجام دهد تصمیم های او موثر و سازنده خواهد بود . ( الوانی ، 86 ، 199 )

- تصمیم گیری تجزیه و تحلیل راههای موجود و انتخاب یک راه برای رسیدن به اهداف است .( سعادت ، 87)

 

-     تصمیم گیری در واقع فرآیندی را تشریح می کند که از طریق آن راه حل مسئله معنی انتخاب می گردد . در این فرآیند یک گزینش از میان شقوق مختلف برای حل یک مسئله انتخاب می شود . بنابراین تصمیم گیری در برگیرنده انتخاب و گزینش است . ( رضائیان ، 82 ، 57 )

-         تصمیم گیری ، فراگرد گزینش شیوه عمل خاصی برای حل یک مسئله یا مشکل ویژه است . ( استونر ،1982 به نقل از علاقه بند ، 83 ، 15 )

همانطور که در تعاریف فوق مشاهده می گردد ، مفاهیمی در تصمیم گیری مستتر است که در همه تصمیمات جدا از نوع و سطح آن وجود دارد . مفاهیمی چون ، حق انتخاب و گزینش ، آگاهانه بودن ، پویایی ، فرآیند بودن و نه لحظه ای بودن و تجزیه و تحلیل .

 

فرآیند تصمیم گیری

 

در خصوص فرآیندهای تصمیم گیری مطالب مختلفی بیان شده است که در زیر به سه مورد آنها اشاره می گردد .

الوانی فرآیند تصمیم گیری را بطور کلی شامل شش مرحله می داند :

مرحله اول ، شامل تشخیص و تعیین مشکل و مسئله ای است که در راه تحقق اهداف مانع ایجاد کرده است . در این مرحله باید کوشش شود مشکل اصلی و واقعی شناخته و به درستی تعریف شود .

مرحله دوم ، یافتن راه حل های ممکن برای رفع مشکل مذکور است . احصای راه حل ها با توجه به تجربه های علمی و عملی مدیر و اطلاعات و آمار در دسترس او انجام می گیرد . هرچه راه حل های بیشتری برای حل مشکل پیدا و تعیین شوند ، انتخاب بهتری در تصمیم گیری صورت خواهد گرفت .

مرحله سوم ، انتخاب معیار برای سنجش و ارزیابی راه حل های ممکن است . برای آنکه راه حل ها نسبت به هم مورد سنجش واقع شوند ، لازم است آن ها را به وسیله معیاری مورد بررسی قرار دهیم . به عنوان مثال می توانیم هزینه یا سود را معیار ارزیابی شقوق ممکن قرار دهیم و سپس بسنجیم که کدام یک از راه حل ها هزینه کم تر یا سودی بیشتر عاید سازمان می کنند .

مرحله چهارم ، تعیین نتایج حاصل از هر یک از راه حل های ممکن است . به عنوان مثال در این مرحله ، هزینه های حاصل که از به کارگیری هر یک از راه حل ها محاسبه می شوند و اساس ارزیابی بعدی قرار می گیرند . بر اساس معیارهای انتخاب شده نتایج مثبت و منفی هر یک از راه حل ها در این مرحله مشخص می شوند .

مرحله پنجم ، ارزیابی راه حل ها از طریق بررسی نتایج حاصل از آن هاست . هر راه حل ، با توجه به نتایجی که از آن نصیب سازمان خواهد شد ، با سایر راه حل ها مقایسه می شود و اولویت راه حل ها تعیین می شوند . گاهی اوقات ارزیابی راه حل ها و تعیین اولویت آنها مشکل می شود ، زیرا بر اساس یک معیار راه حلی در اولویت قرار می گیرد در حالی که از جهت معیاری دیگر آن اولویت را نخواهد داشت . در چنین حالاتی مدیر باید بکوشد معیاری تلفیقی به وجود آورد و ارزیابی را بر اساس آن انجام دهد .

مرحله نهایی در فرآیند تصمیم گیری انتخاب یک راه از میان راه های مختلف و ارائه بیانیه تصمیم است . این مرحله در انتهای مرحله ارزیابی و تعیین اولویت ها ، خود به خود تحقق می یابد و راه حلی که بهترین نتیجه را حاصل ساخته و بالاترین درجه اولویت را دریافت داشته ، راه حل انتخابی است . اما منظور ما در اینجا بیان راه حل مذکور به صورت تصمیم متخذه از جانب مدیر است که می تواند گامی مستقل در فآیند تصمیم گیری به شمار آید . ( الوانی ، 85 ،‌200 )

- جنیفر راولی در کتاب سیستم ها و فنون اطلاعات مدیریت استراتژیک ( راهبردی ) فرآیندهای تصمیم گیری را در هشت مرحله آورده و معتقد است که همه فرآیندهای تصمیم گیری را می توان با دارا بودن هشت مرحله زیر در نظر گرفت .

·     ایجاد یک هدف بازدهی بدون ابهامی که با آن بتوان بازده را ارزشیابی کرد و به اینصورت مسئله را تعریف نمود . مثالهای نوعی عبارتند از : بیشینه کردن سود ف کمینه کردن هزینه ، یا بیشینه کردن کیفیت خدمات .

 

·  بیان هدف بازدهی به شکل رقمی و اصطلاحات مالی که با گردآوری دادهای مناسب برای آن انجام می گیرد .

· انتخاب مجموعه ای از جانشین های ممکن برای ملاحظه . این مرحله فقط راهبردهای جانشین را که شناخت شده اند مورد ملاحظه قرار می دهد ، و بنابراین فرض می کند همه جانشین ها شناخته شده اند .

· تعیین و ایجاد الگوی مورد استفاده در نشان دادن راهبردها بر حسب هدف بازدهی و مشخص کردن ارزشها ( وسایل اندازه گیری ) پارامترهای موجود در آن فرآیند .

 

·         رتبه بندی هدفهای بازدهی

 

·     تعیین آن راهبردی که برای هدف بازدهی به وجود آمده در مرحله 1 بهترین ارزش را قائل است و یا آن را بهینه می سازد . انتخاب این اقدام برای پذیرش

 

·         اجرای راهبرد انتخاب شده

·         کنترل موفقیت آن راهبرد ( بهرنگی ، 79 ، 27 )

- علاقه بند نیز فرآیند تصمیم گیری عقلانی و اجرای آن را شامل چهار مرحله به شرح زیر می داند :

 

§         تعریف و تشخیص مسئله یا مشکل

§         دستیابی به راه حل های فرضی

§         ارزشیابی راه حل ها و گزینش راه حل یا شیوه عمل مناسب

§         اجرای تصمیم

تعریف و تشخیص مشکل ، مستلزم آشنایی با زیمنه مشکل و داشتن چارچوب فکری معتبر است تا به موجب آن بتوان رابطه مشکل را با جوانب مختلف کار و فعالیت سازمان تشخیص داده با شناخت و آگاهی و بدون تعصب به حل آن پرداخت .

جست و جوی راه حلها ، مستلزم خلاقیت است تا از وسوسه قبول اولین راه حل پرهیز کرده به راه حلهای فرضی بیشتری دست یافت . در این صورت ، احتمال انتخاب راه حل مناسب بیشتر می شود .

ارزشیابی و گزینش راه حل مناسب ، مستلزم گردآوری شواهد و اطلاعات است تا در پرتو آن ، راه حلهای فرضی ، واقع بینانه بررسی شوند .

بالاخره ، راه حل یا شیوه عمل انتخاب شده ابتدا باید در بخش کوچکی از فعالیتهای مربوط سازمان بطور آزمایشی اجرا شود تا از موثر بودن آن اطمینان حاصل کرد . ( علاقه بند ،83 ،16 )

 

انواع تصمیم گیری

نوعبندی تصمیمات براساس ملاکها مختلفی صورت گرفته است . برخی از ملاکها میزان اطمینان در نتایج را معیار تقسیم بندی خود قرار داده اند و برخی دیگر ملاک مشارکت یا عدم مشارکت و.... که در ادامه به برخی از آنها اشاره می گردد .

تصمیم گیری فردی و سازمانی :

بارنارد معتقد است که تصمیم گیری در طبقه بندی های فردی و سازمانی قرار می گیرند . تصمیمات سازمانی تصمیم هایی هستند که مدیران با توجه به سازمان رسمی خود اتخاذ می کنند ، چنین تصمیماتی اغلب به زیر دستان تفویض می شود . در حالیکه تصمیمات فردی تصمیم هایی هستند که مدیران به عنوان یک فرد مستقل از سازمان اتخاذ می کنند و این نوع تصمیم قابل تفویض نیست . ( بارنارد ، 1938 به نقل از پور ابراهیمی ، 86 )

تصمیمات معمول و غیر معمول :

تصمیمات معمول آن دسته از تصمیمات هستند که بر پایه یکسری از اصول و قواعد از پیش تعیین شده و بر مبنای روال کاری مشخص اتخاذ می گردند .

تصمیمات غیر معمول آن دسته از تصمیمات هستند که در موقعیتهای جدید و غیر تکراری اتخاذ می گردند ، در این نوع از تصمیمات از قبل روال کاری مشخصی برای موضوع به علت غیر تکراری بودن ، تعیین نشده است .

تصمیم گیری مقطعی در برابر تصمیم گیری استراتژیک ( دراز مدت )

تصمیمات مقطعی معمولا روزانه توسط مدیران رده پایین ( مانند دستیاران و معاونین ) انجام می گیرد . این تصمیمات معمولا جزئی از برنامه ریزی کوتاه مدت است .

تصمیمات استراتژیک در رابطه با مسائل نو و پیچیده پیش می آید و اغلب با طیف وسیعی از عوامل متغیر مثل وضعیت اقتصادی ، رقابت با رقبا ، مذاکره با اتحادیه های کارگری ، تغییرات سیاسی و اجتماعی رو به روست . ( عباس زادگان ، 81 ، 46 )

طبقه بندی تصمیم گیری براساس میزان اطمینان از نتایج

از نظر میزان دسترسی به اطلاعات تصمیم گیرندگان ممکن است در سه وضعیت قرار گرفته باشند :

1- وضعیت اطمینان : زمانی که مدیر براساس اطلاعات موجود و با اطمینان می داند که نتایج حاصل از هر راه ممکن چیست و در چه شرایطی اتفاق خواهد افتاد . از نظر تصمیم گیری و انتخاب بهترین راه در شرایط اطمینان قرار دارد ، در چنین وضعیتی تصمیم گیری فرآیندی ساده ، دقیق و شفاف خواهد بود ، می توان ادعا کرد که مدیران کمتر در چنین شرایطی برای تصمیم گیری قرار می گیرند . ( پور ابراهیمی ، 86)

2-   وضعیت ریسک : تصمیم گیرنده وقتی با اطمینان کامل نمی داند که نتایج حاصل از هر شق چیست و لی احتمال وقوع ( شانس نسبی وقوع نتایج ) آن ها را می داند ، او تحت شرایط ریسک قرار دارد و با مخاطره تصمیم می گیرد . ( الوانی ،85 ، 212)

3-   شرایط عدم اطمینان :گاهی مدیر در هیچ یک از شرایط قبل قرار ندارد و در واقع در شرایط عدم اطمینان قرار دارد که وضعیت پیچیده و بغرنجی می باشد ، در چنین شرایطی فرد نسبت به راه حلها و نتایج آنها اطلاعاتی در اختیار ندارد ، و در نتیجه تصمیم گیری بسیار مشکل و پیچیده است ، در شرایط عدم اطمینان می توان از روش های زیر برای تصمیم گیری بهره گرفت:

 

o  روش انتخاب حداکثر حداکثرها : در این شیوه نتیجه از میان بهترین حالت ها انتخاب می گردد که به نوعی همراه با خوش بینی نسبت به وقوع پیامدهای هریک از راه حل هاست .

 o شیوه انتخاب حداکثر حداقل ها : در این شیوه با بدبینی اینطور فرض می شود که برای راه حل های ممکن بدترین نتیجه در شرایط محیطی مورد نظر حاصل خواهد شد که آنگاه بهترین نتیجه را از میان بدترین وضعیت استخراج می کنند .

o محاسبه ارزش مورد انتظار با فرض احتمالات یکسان : در این روش احتمال وقوع هر یک از شرایط محیطی برابر فرض می شود و سپس ارزش مورد انتظار از هرراه حل محاسبه و راه حلی که ارزش مورد انتظار بیشتری دارد انتخاب می گردد .( منشی زاده ، موسی خانی ، 82 ، 210 به نقل از پورابراهیمی ، 86 )

سبکهای تصمیم گیری

یک دیدگاه درباره سبکهای تصمیم گیری می گوید که انسان ها روی دو بعد تصمیم گیری با یکدیگر متفاوتند . اولین بعد ، شیوه تفکر افراد است . بعضی از ما در تفکر با پردازش اطلاعات به منطقی و عقلایی بودن گرایش داریم . یک فرد عقلایی به اطلاعات به طور منظم می نگرد و اطمینان حاصل می کندکه قبل از تصمیم گیری همخوانی منطقی وجود دارد . سایر افراد به خلاقیت و شهودی گرایش دارند . انسان شهودی مجبور نیست اطلاعات را به شیوه منظم پردازش کند و با یک نگاه کلی هم احساس راحتی می کند .

بعد دیگر ، تحمل برای ابهام را توصیف می نماید . مجددا بعضی افراد برای ابهام تحمل کمی دارند . اینها بایستی نظم و ترتیب و همخوانی در روشی که اطلاعات ساختار داده شده اند ؛ داشته باشند ؛ به طوری که ابهام به حداقل برسد . از طرف دیگر ، بعضی از آدمها سطح بالای ابهام را تحمل می کنند و می توانند به طور همزمان بسیاری از اندیشه ها را پردازش کنند .( رابینز و دی سنزو ، نظارت در دمیای امروز ، ص166 به نقل از ایران نژاد ، 87 ، 253 ) وقتی که این دوبعد ترسیم شوند ، چهار سبک تصمیم گیری به وجود می آید : دستور ، تحلیل ، ادراکی ، رفتاری .

ü   سبک دستوری : افرادی که از این سبک استفاده می کنند ، برای ابهام تحمل پایین دارند و در شیوه تفکرشان عقلایی هستند . اینها کارآمد و منطقی می باشند . افرادی که نوع دستوری را بکار می برند ، اغلب موجب می شود که با حداقل اطلاعات و ارزیابی تعداد معدودی از راه حل ها به تصمیم گیری مبادرت ورزند .

 ü   سبک تحلیلی : افرادی که از این سبک بهره می گیرند ، تحمل ابهام بالاتر از سبک دستوری دارند . آنها قبل از تصمیم گیری ، اطلاعات زیادی می خواهند و راه حل های قابل توجهی را ملحوظ می دارند تا افراد پیرو سبک تصمیم گیری دستوری . تصمیم گیران تحلیلی به بهترین وجه به عنوان تصمیم گیران دقیق با توانایی انطباق با موفقیت های منحصر به فرد ، خصوصیت یافته اند .

 ü   سبک ادراکی : افرادی که سبک ادراکی را به کار می گیرند ، به مسائل یه طور وسیع می نگرند و راه حل های زیادی را جستجو می کنند . آنها بر بلند مدت تمرکز دارند و در یافتن راه حل های خلاق برای مسائل بسیار خوب هستند .

 ü   سبک رفتاری : تصمیم گیرانی که این سبک را اعمال می کنند با دیگران خوب کار می کنند . آنها درباره دستاوردهای زیردستان توجه دارند و پیشنهادهای دیگران را می پذیرند . این افراد اغلب از جلسات برای ارتباطات استفده می کنند و سعی دارند از تعارض بپرهیزند . پذیرش دیگران برای این سبک تصمیم گیری حائز اهمیت است .

با وجود اینکه این چهار سبک تصمیم گیری ، متمایز هستند ، بیشتر مدیران ، بیش از یک سبک را به کار می گیرند . احتمالا بیشتر واقعی است تا درباره سبک غالب تصمیم گیری یک مدیر و سبک جایگزین او بیاندیشیم . علی رغم اینکه بعضی از مدیران اغلب به طور منحصر به فرد بر سبک غالب خودشان تکیه می کنند ، برخی دیگر ، قابلیت انعطاف دارند و بسته به موقعیت از سبک های مختلف استفاده می کنند . ( رابینز  ، 2003 ص ص 141-140 به نقل از ایران نژاد ، 87 ، 254 )

 

روشهای تصمیم گیری

روش تصمیم گیری متمرکز و غیر متمرکز : روش متمرکز در یک مجموعه سازمانی هنگامی است که تمام تصمیمات ، در رده بالا توسط روسای طراز اول اتخاذ می گردد . به طور کلی در نظام تمرکز یافته هدف اصلی آن است که عمده تصمیمات را در حوزه فعالیت روسای طراز اول متمرکز سازند .

روش غیر متمرکز در این روش تصمیم گیری ، هدف اصلی بر این استوار است تا مدیران طراز اول تقسیم مسولیت نمایند . این امر مدیران رده های پایین را قادر می سازد تا در تصمیم گیری مشارکت داشته باشند . از محسنات این روش عدم درگیر شدن مدیران طراز اول در جزئیات کوچک فعالیتهای روزانه می باشد .( عباس زادگان ، 81 ، 49 )

تصمیم گیری به روش بررسی فردی و بررسی گروهی :

در روش فردی یک مدیر شخصا تصمیم می گیرد . در واقع هنگامی که فرصت کافی برای تصمیم گیری وجود داشته باشد و یا مخارج مشکل گروهی در راستای رسیدن به تصمیم ، زیاد باشد می بایست از روش تصمیم گیری فردی استفاده نمود .

در روش تصمیم گیری گروهی یک مدیر همراه با یک یا دونفر از کارکنان خود ، با همکاری یکدیگر مشکل خاصی را تحت بررسی قرار می دهند . مهمترین مزیت تصمیم گیری گروهی این است که به مدیران شرکت کننده فرصت می دهد تا داده های اطلاعاتی را گردآوری کرده و راههای مختلف و جدید را بیازمایند . ( همان منبع )

روش تصمیم گیری گروهی خود فنون مختلفی دارد که از آن جمله می توان به فن بارش مغزی ، فن گروه اسمی ، فن دلفی ، روش توافق به وسیله کارت ، ماتریس انتخاب زوجی و فن رتبه بندی معیارها و ضابطه ها اشاره کرد . ( علوی ، 86 )

 

مدل های تصمیم گیری

مدلهای مختلفی برای پیش بینی ، اخذ تصمیم و تجزیه و تحلیل فعالیت های مدیریت به کار می روند که هریک دارای درجه ای خاص اند و در زمینه ای ویژه مورد استفاده دارند .

مدل های کلامی : مدلهای کلامی که به صورت نوشتار و در قالب عبارات و جملات بیان می شوند ، مدل های تشریحی به شمار می آیند . در این نوع مدل ها ، روابط بین متغیرها به کمک جملات و عبارات تشریح می شوند . اگر فردی از شما آدرس محلی را بپرسد و شما برای او توضیح دهید که باید از چه مسیرها و خیابان هایی بگذرد تا به محل موعود برسد ، از مدل کلامی استفاده کرده اید . همین طور اگر آنچه را به طور شفاهی گفته اید به صورت نوشته درآورید ، مدل کلامی به صورت نوشتار را به کار برده اید . ( الوانی ، 85 ، 203 )

مدل های ترسیمی : مدل های ترسیمی ، روابط بین متغیرها را در قالب نمودار یا اشکال مختلف نشان می دهند . در مثال قبل اگر نقشه شهر را به فردی که ادرس محلی را از شما پرسیده است ف بدهید و در آن ، مسیر او را مشخص کنید ، مدل ترسیمی را بکار برده اید . مدل های ترسیمی مثل نمودار ، نقشه ها ، دیاگرام ها ، جدول ها ، برای نشان دادن روابط بین متغیر ها ، وسایلی بسیار ساده و سودمندند که روابط در آن ها به صورت واضح و روشن بیان می شوند . ( همان منبع )

مدل های تجسمی ( سه بعدی ) : مدل های تجسمی یا سه بعدی ، وضعیت فیزیکی موضوع مورد نظر را در مقیاس معین مجسم می سازند . ماکت یک ساختمان با یکی از ماشین ها ، نوعی مدل تجسمی است . در بررسی های مربوط به نحوه استقرار ماشین ها ، گاهی از مدل های تجسمی استفاده می شود ؛ بدین ترتیب که ماکتی از ماشین ها تهیه ، و در صفحه ای که نشان دهنده سالن کار مورد نظر است جابجا می شود تا بهترین آرایش سالن کار به دست آید . ( همان منبع )

مدل های ریاضی : مدل های ریاضی ، روابط ریاضی بین متغیرها را نشان می دهند . نمونه ساده مدل ریاضی معادلاتی هستند که روابط تابعی بین متغیرها را بیان می کنند . فرمول تعیین تعداد کالا در نقطه سر به سر ، نوعی مدل ریاضی به شمار می آید . ( همان منبع )

در تصمیم گیری کوشش می شود تا با استفاده از مدل های مختلف و دقیق ، راه حل بهینه برای مسائل به دست آید . اما گاهی اوقات برای موقعیت هایی که مدل دقیق علمی برای آن ها وجود ندارد ، تصمیم گیری می تواند از روش اکتشافی ابتکاری بهره گیرد . در این روش فرد به کمک تجربیات و توانایی های ذهنی خود می کوشد تا راه حلی به دست آورد که در آن وضعیت پاسخ گویی مشکل است . اگرچه روش اکتشافی-ابتکاری ، به دقت مدل های پیش گفته نیست ، ولی به کمک آن می توانیم به سرعت ف راه حلی را که در وضعیت موجود رضایت بخش است ، پیدا کنیم . در این روش هدف آن نیست که به راه حل بهینه دست یابیم ، بلکه می خواهیم به مدد تجربه ها و اطلاعات خود ، با کمک توانایی های ذهنی و دلخواه خویش از طریق نوعی آزمایش و خطا راه حلی خاصِ مسئله مورد نظر پیدا کنیم . ( الوانی ، 85 ، 204 )

 

مشکلات و تنگناها در تصمیم گیری

سایمون معتقد است محدودیتهایی بر سر عقلانی بودن تصمیمات وجود دارد . او می گوید از یک سو ، فرد به وسیله مهارتها ، عادتها ، و اعمال غیر ارادی ای که در قلمرو وجدان و آگاهی قرار ندارند ، محدود است . برای نمونه عملکرد وی ممکن است از راه چیره دستی یا زمان واکنش یا توانمندی بدنی وی محدود گردد . فراگردهای تصمیم گیری وی شاید از راه فراگردهای ذهنی ، مهارت وی در ریاضیات مقدماتی ، و عاملهایی از این شمار محدود باشد . در این قلمرو ، اصول اداره باید به وظایف اعضای بدن انسان ، قانونهای مهارت آموزی ، و عادت توجه کنند . از سوی دیگر ، فرد براثر ارزشها و پندارهایی که از هدف دارد و به هنگام تصمیم گیری از آنها اثر می پذیرد ، دستخوش تنگناست . اگر وفاداری وی به سازمان عمیق باشد ، تصمیم های وی می تواند گواه بر پذیرش صادقانه اش از هدفهایی باشد که برای سازمان در نظر گرفته شده است . اگر چنین وفاداری در میان نباشد ، انگیزهای شخصی می توانند در کارآیی اداری وی اخلال کنند . اگر وفاداریهای وی به دفتری وابسته اند که او را به کار گمارده است ، گاهی او تصمیمهایی می گیرد که برای واحد بزرگ تری که دفتر جزیی از آن است زیانبارند . و نیز از سویی ، فرد از راه مقدار دانشی که درباره کارش دارد ، در تنگنا قرار می گیرد . این سخن هم به دانش پایه ای وی برای تصمیم گیری باز می گردد یک طراح پل از موازین بنیادی مکانیک آگاه است و هم اطلاعاتی را در بر میگرد که تصمیمهای وی را برای موقعیتی معین شایسته و سزاوار می سازد . ( طوسی ، 71 ، 48 )

البته او معتقد است که شاید این سه گوشه نتوانند محدودیتهای قلمرو عقلانی بودن را به طور کامل مرزبندی کنند ، و سویهای دیگری باید به این شکل افزوده شود تا مرزبندی کامل گردد . ( همان منبع )

 

برخی دیگر از تنگناها و مشکلات در تصمیم گیری به قرار زیر است :

v     جزئی نگری و یک بعدی شدن در تصمیم گیری  

v     نارساییهای اطلاعاتی در تصمیم گیری

v     عدم تمایل به آینده نگری و گرایش به نتایج زودرس

v     گرایش به ساده انگاری و به دنبال راه حل های ساده رفتن

v     اعمال نظر شخصی در تصمیم گیری و اتکای بیش از حد بر تجربیات فردی

v     عدم تمایل به اجرای آزمایشی خط مشی ها و فقدان بازخورد فرآیند تصمیم گیری ( الوانی ، 85 )


 

 

 

 

 

فصل دوم

تصمیم گیری در مدیریت اسلامی


 

مقدمه

تصمیم گیری، وظیفه بسیار مهم در مدیریت را تشکیل می دهد.

دانستن تئوری تصمیم گیری مدیران را قادر می سازد تا مهارتهای تصمیم گیری خود را پرورش داده و بهبود بخشند.

طبق گفته ء گرق "تصمیم گیری در کانون فرآیند مدیریت جای می گیرد.

هچنین مک کامی چنین اظهار داشت "رسیدن بر یک تصمیم رکن مدیریت را تشکیل می دهد و ویژگی های دیگر فرآیند مدیریت وابسته،در هم تنیده و قائم به وجود تصمیم گیری هاست.

به نظر سیمون تصمیم گیری مترادف با اداره کردن است پیش از آن بارنارد نوشت که تصمیم فرآیند ضروری سازگاری در سازمان است و عوامل فیزکی،زیستی،شخصی و اجتماعی لازم به منظور فراهم ساختن ترکیب ویژه ای برای عمل ارادی انتخاب می گردند.

با این بیان تصمیم گیری تمام فرآیند مدیریت را زیر نفوذ قرار می دهد. زیرا که نه تنها تصمیم را در برمی گیرد بلکه تمام راه کار سازمان را تحت تاثیر قرار می دهد.

تصمیم گیری نوعی واکنش است که فرد در برابر یک مسئله از خود نشان می دهد۵،موقعیت یا فرآیندی است که طی آن شیوه عمل خاصی برای حل مسئله یا مشکل ویژه گزینش می شود.در تحلیل سیستمی تصمیم گیری مشتمل بر مراحل زیر است:

شناسائی ماهیت مسئله

مشخص کردن راه حل های ممکن

تجزیه و تحلیل هر یک از راه حلها و مقایسه آنها با یکدیگر

انتخاب راه حلی از بین شق های موجود

اجرا یا به کار بستن راه حل انتخاب شده

تعیین اثربخشی بازده

اصولا یک مسئله زمانی بوجود می آید که وضع موجود امور با وضع مطلوب یا پیش بینی شده متفاوت باشد.عواملی چون درک و شناخت هدفها،برنامه ها،استانداردهای عملکردی قابل قبول،و نیز ارزشهای شخصی در زمینه های فکری و همچنین تجربیات گذشته فرد می تواند در تشخیص مسئله و شناسایی موقعیتی که مدیر در آن قرار گرفته به او کمک کند. تصمیمات می تواند به صورت معمول یا برنامه ریزی شده یا غیر معمول و برنامه ریزی نشده باشد.تصمیمات برنامه ریزی شده به صورت کارهای روزمره و تکراری هست که می تواند آنها را به صورت هدفها، استانداردها، سیاستها، رویه ها،روشها و قوانین(مقررات مکتوب یا شفاهی)به سازمان اعلام کرد.اما حل مسائل غیر عادی، جدید و غیر منتظره مستلزم تصمیمات غیر معمول می باشد که عمدتا در سطوح بالای سازمان اتخاذ می شود. از آنجا که تصمیمات مربوط به آینده هست،مدیران باید بتوانند شرایط یا موقعیت های آینده را تجزیه و تحلیل کنند و ببینند که آیا آن شرایط،شرایط اطمینان قطعی ،ریسک (مخاطره آمیز)، عدم اطمینان ۱(تشنج زا)هستند یا خیر.بدین معنی که در شرایط اطمینان قطعی،تصمیم گیرنده از آنچه در آینده پیش خواهد آمد مطلع است.در این حالت آینده به درجات زیادی قابل پیش بینی است.در شرایط ریسک قابلیت پیش بینی کمتر است.اطلاعات کاملی در دست نیست ولی تصمیم گیرنده می داند که احتمال نتایج ممکن تا چه اندازه است.به عبارت دیگر در این حالت می توان احتمال موفقیت تصمیمات را تخمین زد.اما در شرایط عدم اطمینان، تقریبا اطلاعاتی در باره آنچه پیش خواهد آمد،در دست نیست و تصمیم گیرنده از احتمالات و حتی نتایج ممکن بی خبر است. یکی از الگوهای تصمیم گیری بسیار مهم در مدیریت امروزه الگوی عقلانی (بخردانه)است.این الگو بر اساس این فرض قرار می گیرد که آیا مدیران می توانند برای بررسی اوضاع و شرایط چهار مرحله تصمیم گیری را پشت سرهم ارائه نمایند،هریک از راه حل ها را مورد ارزیابی قرار دهند،بهترین راه حل را انتخاب نمایند و سرانجام راهی را به مرحله اجرا در آورند که موفقیت آنها را تضمین کند.این مراحل در نمودار زیر نشان داده شده است.

در این الگو شخص تصمیم گیرنده به صورت یک دستگاه الکترونیکی یا ماشین حساب بسیار پیشرفته در می آید.در واقع مدیران برای انتخاب یک راه حل که رضایتبخش باشد در محدودیت های زمانی و اطلاعاتی قرار می گیرند(منطق محدود).آنها با توجه به اصول مبتنی بر تجربه یا راههای عملی اقدام به تصمیم گیری می نمایند.و همچنین دستخوش تعصبات خود قرار می گیرند.در تصمیم گیری ضمن اعمال نظرات شخصی خود یک طرفه قضاوت می کنند. اما اگر مدیران بتوانند موانع موجود بر سر راه تصمیم گیری را شناسایی کنند،می توانند فرآیند تصمیم گیری و حل مسئله را بهبود بخشند. برای انجام این کار آنها باید بتوانند فرآیند تصمیم گیریی و حل مسئله مبتنی بر الگوی عقلانی را به صورت راحت تر به کار برند، اولویت ها را تعیین کنند و متوجه تعصبات فردی و اعمال نظرات شخصی باشند.از طرف دیگر،(اگر کیفیت عینی تصمیمات و بهبود روحیه اعضای سازمان بیش از هزینه هایی است که مدیران از نظر زمانی یا پول به مصرف می رسانند و تصمیمات نیز می بایستی مورد قبول دیگران واقع شود)،لذا مدیران موفق می کوشند تا سایرین را در فرآیند تصمیم گیری و مسئولیتهای آن شرکت دهند.ولی همواره باید متوجه این واقعیت باشند که مسئولیت نهایی تصمیمات و اجرای آنها بر عهده مدیران است.

تعریف مدیریت: صاحبنظران و متخصصان مدیریت با مقاصد و جهت گیریهای متفاوت تعاریف گوناگونی از مدیریت ارائه کرده اند.خیلی از این تعاریف جنبه نظری صرف دارند.به عبارت دیگر این تعاریف دایره المعارفی هستند.اما از میان همه تعاریف یک تعریف نسبتا کامل و دقیق از مدیریت ارائه شده است که به نظر می رسد این تعریف ارتباط خیلی زیاد با بحث مورد نظر ما یعنی تصمیم گیری دارد.زیرا هم شرایط و ملاک های عملی و کاربردی مدیریت را در بردارد و هم جدید بوده و مورد توجه اکثریت دانشمندان معتبر مدیریت قرار گرفته است.تعریف مزبوز چنین است "مدیریت فعالیتی منظم و سازمان یافته در جهت تحقق هدفهای معین است که از طریق برقراری روابط میان منابع موجود،انجام دادن کار با مشارکت افراد دیگر و شرکت فعال در تصمیم گیری صورت می گیرد.

۲ پایه گذاران مدیریت علمی و مدیریت اسلامی

کشورهای غربی با داشتن دانشمندان در مدیریت می خواهند خود را مدعی پایه گذاری علم مدیریت تحصیلی و دانشگاهی معاصر بدانند.آدام اسمیت در کتاب معروف خود بنام "بررسی علت و ماهیت ثروت ملل اصل تخصص کار رامطرح می کند.ماکس وبر. در اوایل قرن بیستم در کتاب خود بنام "سازمان اجتماعی و اقتصادی اصول مربوط به ضابطه(نه رابطه)،انضباط،انتظام،انصاف، قاعده و قانون،منطق و ثبات در سازمان را مطرح کرد. در فرانسه هنری فایول در اواخر قرن نوزدهم در کتاب خود با عنوان "مدیریت صنعتی و عمومی به معرفی ۱۴ اصل در مدیریت پرداخته که عبارتست از:تقسیم کار،اختیار و مسئولیت،انضباط، وحدت هدایت،زنجیر فرمان،نظم،انصاف،ثبات شغلی و استخدامی ابتکار،وحدت دستور(فرماندهی)و روحیه گروهی.

در امریکا تیلور در سال ۱۹۱۱ کتابی تحت عنوان "اصول مدیریت علمی ۴"منتشر کرد و در آن به بیان اصول زیر پرداخت:

۱ علمی کردن روش تولید

۲ علمی کردن روش گزینش افراد

۳ همکاری میان سرپرستان و کارکنان با توجه به جدایی تخصیص وظایف برنامه ریزی و اجرا

۴ تعیین واحد کار

۵ پرداخت مزد مبتنی بر تعداد واحد کار انجام شده

۶ مطالعه و بررسی زمان و حرکت برای انجام واحدهای کار.

کورت لوین به اصل اثر مشارکت گروهی در ایجاد تغییر پرداخت.التون مایو و دیگران این اصل را بیان کردند که احساس بوجود آمده در کارکنان به علت توجه مدیران به آنان بطور موثر باعث افزایش تولید می شود. بیلزومک گریگور به اهمیت نقش رهبری رسمی و غیر رسمی و اصل ذاتی و ازلی بودن میل یا تنفر انسان نسبت به کار توجه کردند. تریست و بامفورت (۱۹۵۱)اصل مهارت فنی مدیران و مهارت کار در گروه را مورد توجه قرار دادند.هربرت سیمون و جمیزمارچ در سال های ۱۹۵۸ و ۱۹۷۵ بر اصل سازمان معقول و رفتار معقول کارکنان در سازمان پرداختند.

کاتز و کان اصل سازمان به عنوان سیستم باز را معرفی کردند و بالاخره برنزواستالکر (۱۹۶۱)به اصل مکانیکی و اصل ارگانیکی سازمان توجه کردند. به این ترتیب می بینیم که دانشمندان و اندیشمندان بسیاری توانسته اند پدیده ها اصول،مفاهیم و نظریات زیاد را که ناشی از تجارب آنها در مدیریت است بدست آورند.اما هر یک از نظریات موجود در مدیریت امروزه،دارای محدودیت خاص خود می باشد. در مجموع،این نظریات فراتر از انسان(کارکنان)،ساختار (سازمان)و روابط با محیط خود راه نمی پویند.و لذا در همین زمینه و راستا است که توجه به فرهنگ غنی اسلام و بویژه سنت و آیین رهبران معصوم و بی لغزش آن موجب وسعت بخشیدن به تفکر مدیر،و رهایی او از حصر"خود"سازمان "و جامعه "بوده و به جایگاهی رهنمون خواهد شد که خالق در نظر گرفته است.

پیامبر اکرم(ص)به عنوان اولین پایه گذار مدیریت سلامی پس از تشکیل جامعه کوچک اسلامی در یثرب شخصا اداره امور مسلمین را به عهده گرفت و برای اجاری احکام خدا نظام ویژه ای را بنیاد نهاد و برای هر شهر فرمانداری تعیین کرد.امیر مومنان علی(ع)پس از تشکیل حکومت رسالت های عمده امام را تعیین کرد و در باب این معنی فرمود:خدایا تو آگاه باش آنچه انجام داده ام نه برای سلطنت بوده است و نه برای به چنگ آوردن ثروتهای پست دنیوی،بلکه تمام تلاشها برای آن بوده است که دین تو را در سطح جامعه مطرح کنم، به اطلاحات اجتماعی و شهرها بپردازم و قوانین(حدود تو)که رها گشته است مجددا استوار و بر جا شود. پس معلوم می شود که وجه امتیاز و برتری مدیریت اسلامی توجه آن به هر دو بعد مادی و معنوی انسان می باشد.

به عبارت دیگر ابعاد مادی و معنوی انسان در مدیریت اسلامی از یکدیگر متمایز نیست.و مقصد و غایت این مدیریت انجام دادن تکالیف الهی و انسانی و بازگشت به سوی خداست.البته درست است که مقصد نهایی انسان بازگشت به سوی خداست لیکن هدف مدیریت اسلامی این نیست که انسان هر چه زودتر بسوی خدا باز گردد(گرچه همواره در محضر خدائیم).هدف مدیریت اسلامی این است که انسان را چنان اداره کند که وقتی بسوی خدا باز می گردد آنچنان برگردد که منظور خدا بوده.

هدف و محور اساسی در مدیریت اسلامی بالاصاله خدا و فضایلی است که بدو ختم می شود.این تقوی و توجه مطلق به ذات باری تعالی،آثای و لوازمی دارد که در رابطه با تکالیف آدمی و تعهدات فردی و اجتماعی او مجموعا تمام مدیریت اسلامی را در برمی گیرد.

در مدیریت اسلامی،هیچ طرح،اندیشه و نقشه کشی صورت نمی گیرد جز انیکه به خیر محض و جوهر تقوی نظر داشته باشد.در این صورت یعنی زمانی که هر نیّت و قصدی که برای خدا و مصلحت جامعه باشد.من،ما و توئی برمی خیزد.اختلاف و نفاق ریشه کن و خودنمائیها و عوام فریبی ها فراموش می شود،انحصار طلبی، زورگویی،تجاوز به اموال حقوق و نوامیس دیگران،حاکمیت، شهوات،غرایز و امیال و جدال و ستیزه جویی جای خود را به مروتّ و جوانمردی،عدالت و پایمردی و وحدت و یکرنگی می دهد و سر انجام مدینه فاضله که وعده الهی است تحقق می یابد.

مدیریت از جمله علومی است که به دلیل ارتباط مستقیم با انسان ها اهمیت ویژه ای دارد.این اهمیت از آنجا ناشی می شود که انسان ها به عنوان یکی از منابع مورد استفاده در سازمان و به رغم محدودیت دیگر منابع،از نظر کیفی نامحدود هستند.به سخن دیگر،در صورت وجود شرایط و محیط مناسب برای بالندگی انسان ها،حدی برای توانایی ها و قابلیتهای آنان نمی توان متصور شد. در اینجاست که مدیریت نه تنها به مثابه یک علم که به عنوان یک هنر،پا به عرصه می گذارد،یعنی هنر بهره برداری و از قوه به فعل درآوردن توانایی های انسان.بدیهی است که امکان وقوع عکس این جریان نیز وجود دارد.پس آنچه سمت و سوی چنین جریانی را تعیین می کند،نوع مدیریت و نحوه نگرش مدیر است.

مدیران نه تنها وظیفه پیوند محیط بیرونی و درونی سازمان را به عهده دارند،بلکه در درون سازمان نقش یک اسوه را نیز ایفا می کنند و ناگزیر باید به گونه ای رفتار و عمل نمایند که حاصل آن، همگامی با محیط بیرونی،انجام تعهدات درونی، ارضای اهداف سازمانی و فردی،نیل به کمال انسانی و...باشد.آنچه رهبر و مدیر را از دیگران متمایز می سازد،میزان نفوذ و تاثیرگذاری آنان بر کارکنان به منظور انجام وظایف و دستیابی به اهداف است و یکی از لوازم نفوذ بر دیگران، همسویی سخن و عمل با یکدیگر است.این مساله آنگاه که بحث ارزش های دینی و فرهنگی مطرح می شود،دقت نظر بیشتری را طلب می کند.چرا که حرمت باورها و ارزشها،تنها با عمل بدانها حفظ می شود.

تفاوت بارز میان مدیریت اسلامی و مدیریت غربی هم،ناشی از حاکمیت ارزشهای دینی بر مدیریت اسلامی است،لذا باتوجه به اینکه در اسلام،هدف،تکامل انسانها در جهت قرب الهی است،مدیریت اسلامی نمی تواند بدون عنایت به این غایت،روشها و شیوه های اداره امور را تبیین و تدوین کند،هرچند آن دسته از نظریه های مدیریت غربی که نافی ارزشهای اسلامی و فرهنگی جامعه نیستند،قابل استفاده و استناد تلقی می شوند ولی هدف از پرداختن به مدیریت اسلامی،طراحی و اصول مدیریت براساس ارزشهای دینی و متناسب با فرهنگ جامعه است، زیرا آمیختگی ارزشهای فرهنگی جوامع با ابزارهای مدیریتی،روش های مدیریتی متفاوتی را به دست می دهد و مطالعات تطبیقی میان تفکر اسلامی در مدیریت و مدیریت غربی نیز گواه این مدعاست.

در همین راستا،همایش تحت عنوان «مدیریت و رهبری در سازمان»با هدف،ایجاد تکامل در تفکر مدیریت جامعه به منظور حل مسائل عملی جامعه و نیز سوق دادن محیط به لحاظ ارزشی به سمت محیط اسلامی و سازگار با تعالیم اسلام،تشکیل شد.آنچه در ذیل می آید. چکیده گفت وگوی تدبیر با چند تن از صاحبنظران و اساتید دانشگاه در این زمینه است. اگر از دید دیگر به این مطلب نگاه شود، می توان گفت پدیده ای که اسلام با آن روبرو است پدیده کمال انسانی و برخورد با انسانها در مدیریت است.در نظام غرب شناخت انسان از طریق خود انسان مطرح شده است.یعنی وقتی این مطلب مطرح می شود از دیدگاه نظریه پردازانی است که براساس بینش خود به انسان پرداخته اند و به نظر می رسد که این بینش کامل نیست.به اعتقاد ما اگر انسان را از دید خالق او بشناسیم احتمال نحوه برخورد ما با او بهتر خواهد بود چون او می داند چه آفریده است.من وقتی با یک انسان روبرو می شوم شناخت من از او کم است لذا نظری که درباره این انسان می دهم احتمالا ضعیف است. حال اگر ویژگی های کسی که خالق این انسان است را مورد بحث،و بر مبنای آن ساختار مدیریتی و حکومتی را شکل دهیم،احتمالا این مبنا قوی تر و مستدل تر خواهد بود.به این ترتیب بحث مدیریت اسلامی از موضوعاتی بود که طی سالهای ۶۸ و ۶۹ شکل گرفت و مبنای آن یک فرایند یا جریان مدیریتی و حکومتی براساس جهان بینی توحیدی است.

از نظر کلی وقتی ما ادعای حکومت می کنیم باید ادعای مدیریت نیز داشته باشیم.یعنی اگر دینی ادعای داشتن حکومتی می کند باید یک ساختار مدیریتی هم برای خود داشته باشد.بعد از پیروزی انقلاب تاکنون ما با این پدیده یعنی پدیده مدیریت از دیدگاه اسلامی به صورت تئوریک روبرو نبوده ایم.الان این بحث آغاز شده است: شما که در زمینه اقتصاد،سیاست،خداشناسی ادعا دارید در زمینه مدیریتی چه نظریاتی دارید؟ به نظر ما،هرگاه کسی بخواهد با انسان که اصل پدیده مدیریت در سازمانها است برخورد کند،اگر ابتدا ویژگی های خالق انسان را درک کند یقینا نحوه بکارگیری او بهتر خواهد بود.اما چگونه باید به مدیریت اسلامی بپردازیم،اگر بخواهیم سریع وارد بحث مدیریت ها شویم،احتمالا نتیجه مناسبی نخواهیم گرفت.از عمر این کشور بعد از پیروزی انقلاب حدود ۱۷ سال می گذرد که ۸ سال آن بحران جنگ و مسایل بیرونی بوده است و تازه داریم به یک شیوه مدیریتی می رسیم.آنچه که اهمیت دارد این است که آیا ما با این ادعا می توانیم یک ساختار قوی مدیریتی را برنامه ریزی کنیم یا خیر.

۳ موانع تحقیق مدیریت اسلامی

ارزشها باید در سطوح آکادمیک و سطوح تخصصی توسط دانشگاهها و حوزه تعریف شوند.تصادفا این دو می توانند مشترکا در تدوین این ارزشها نقش خود را ایفا کنند.شاید یکی از موانع اساسی تحقیقات که در سازمانها پا نگرفته است،همین باشد.

در واقع یکی از علت های اساسی این سردرگمی ها،نامشخص بودن ارزشها و مفاهیمی است که در اختیار محققین قرار دارد.

به علت اینکه ساختار سازمانی ما به گونه ای است که به هر دلیل مدیران ما که در سطوح مختلف مدیریتی در سازمانها قرار دارند خیلی کمتر با اصول دانش و نگرشها و رفتارهای مدیریتی آشنا هستند،آموزش از ضروریات اجتناب ناپذیر پیاده کردن سیستم سازمانی اسلامی است و بدون تصور اینکه مدیران را آموزش دهیم (از پائین ترین رده تا بالاترین)،تصور پیاده شدن مدیریت اسلامی ممکن نیست.بنابراین شاید بزرگترین نقص جامعه ما در بحث آموزش این باشد که توانایی مدیران شاغل در سازمان ها و بخش های مختلف جامعه ما در مدیریت بصورت امری بدیهی یا به عنوان استعدادی مادرزادی نگریسته می شود.یعنی تصور می شود که اگر هر کس توانایی برای اداره کردن امور را دارد،او مدیر و آشنا به علم مدیریت است.که در واقع اینطور نیست ما می دانیم در مدت صد سال عمر و تجربه مدیریت،میلیونها تحقیقات مدیریتی انجام شده است.بین ۱۸۰ یا ۱۹۰ کشوری که عضو سازمان ملل هستند،حداقل دو یا سه دانشکده مدیریت و در هر دانشکده حداقل تا ۱۵ استاد و حدود چهارصد دانشجو در اختیار دارند و جامعه عظیمی از تحقیقات و پژوهش در علم مدیریت در سطح جهان فعالیت دارد که صد سال تمام جزئیات را حس کرده و مورد آزمایش قرار می دهند تا به نتایجی برسند.ما دریایی از این تجارب را داریم که مدون شده اندخوب آن قسمت های مفیدی را که از این دریای تجربه برای پیشرفت و پیشبرد هر نوع هدف سازمان مثل کارایی یا تولید محصول، تنها زمانی می توان بکار گرفت که مدیران ما با این ذخائر علمی و رفتاری آشنا بوده و آموزش دیده باشند.

۴ الگوی تصمیم گیری در مدیریت اسلامی

نکته مهمی که در این مورد شایسته یادآوری می باشد این است که دقیق ترین نظام طرح ریزی آیین رهبری و مدیریت و نحوه تنظیم برنامه معاش و معاد با عنایت خاصی که به سیر منطقی و نظام استدلالی مباحث مذکور مبذول گردیده است در کتاب مقدس الهی یعنی قرآن مشهود است.و اگر از چشم انداز همین ذخیره عظیم الهی و وحی منزل و سخنان گهربار مفسران حقیقی آن یعنی کاروان سالاران حقیقی جامعه بشری بویژه فرمایشات مولای متقیان علی(ع)در نهج البلاغه و رساله حقوق امام سجاد(ع)بعنوان یک متن اصیل در زمینه مناسبات انسانی به مدیریت اسلامی نظری بیفکنیم به نکته ها و اصول و معیارها و الگوهایی خواهیم رسید که در هیچ کدام از مکاتب و نظریه های مدیریت علمی امروز یا مطرح نشده و یا به این شکل پرداخته نشده است.۱بعنوان مثال و نظر به اینکه موضوع این مقاله در رابطه با بحث تصمیم گیری والگوی آن در مدیریت اسلامی است به مواردی در همین زمینه توجه می کنیم نظر به اعتبار و کرامت آدمی در جهان هستی و نظر به عنایت اسلام به جنبه های مادی و معنوی زندگانی انسان و احترام به اشرافیت او بر سایر موجودات از نظر تفکر و داشتن مزیت استنتاج و سیر به سوی کمال و تهذیب،الگوی مشورت و رایزنی در شئون زندگانی انسان فرض و لازم شمرده شده است.این اصل و الگو از آدم تا خاتم و بر فرد فرد آحاد انسانی الی الآبد لازم الرعایة است.

.این الزام از آیات شریفه زیر مستفاد می شود.

و امرهم شوری بینهم

۱.و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی اللّه

۲.مرحوم علامه طباطبائی در ذیل آیه شریفه

"و شاورهم فی الامر..."

می فرماید: "وقتی که آیه شریفه نازل شد پیغمبر فرمود که خدا و رسولش بی نیاز از مشاوره هستند ولی آن را در این امت قرار داد تا رحمتی برای آنها بوده باشد.بنابر این کسی که مشورت کند رشدی را از دست نداده و کسی که آن را ترک کند از گمراهی بی بهره نخواهد ماند.در درالمنثور است که طبرانی روایت کرده که رسول خدا فرمود کسی که استخاره کرد ناامید نشد و کسی که مشورت نمود پیشمان نگردد.

و در ذیل آیه شریفه

"و امرهم شوری بینهم "

به نقل از راغب می نویسد:"کلمه مشورت به معنای استخراج رای صحیح است،به اینکه آدمی در مواقعی که خودش در باره کاری رای صحیح ندارد به دیگری مراجعه کند و از او رای صحیح بخواهد و این کلمه از ماده(ش واو راء)گرفته شده،عرب می گفت:(شرت العسل یعنی من عسل را از کندویش استخراج کردم)،و در قرآن کریم نیز سخن از مشاوره رفته،فرمود:

و شاورهم فی الامر

و کلمه(شوری)به معنای آن پیشنهاد و امری که در باره اش مشاوره شود."

علامه طباطبائی در ادامه می فرماید:"بنابر این معنای آیه چنین می شود:مومنین آنهایند که هر کاری می خواهند بکنند،در آن کار بینشان شورائی می شود که پیرامونش مشورت می کنند،و از گفتار بعضی از علمای لغت برمی آید که کلمه(شوری)مصدر است و بنا به گفته آنان معنا چنین می شود،که کار مومنین مشاورت در بین خویش است.و به هر حال چه به آن معنا باشد و چه باین معنا،در این جمله اشاره ایست به اینکه مومنین اهل رشدند،و کاری می کنند که در واقع هم باید بکنند،و در بدست آوردن و استخراج رای صحیح دقت بعمل می آورند،و به این منظور به صاحبان عقل مراجعه می کنند در نتیجه آیه شریفه قریب المعنا با آیه ء شریفه

(الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه)

در نهج الفصاحه از قول حضرت پیامبر اکرم(ص)آمده است: "لا وحده اوحش من العجب "هیج تنهائی وحشتناکتر از خودبینی و خودپسندی نیست و"لا مظاهره اوثق من المشاوره "هیج پشتیبانی مستحکمتر از مشاوره نیست. در نهج البلاغه است که:کسیکه در رای خود پافشاری کرد و استبداد نمود هلاک شد و کسی که مردان را طرف مشاوره خود قرار دهد خود را در عقول آنها شریک کرده است. باز در نهج البلاغه فرمایش علی(ع)است که می فرمایند:"الاستشاره عین الهدایه،و قد خاطر من استغنی برایه "مشورت کردن عین هدایت است و هر کس به رای خود اکتفا کرد خود را به خطر انداخت.در مجموع،با مراجعه به آیات و روایات می بینیم که در مورد مشورت بعنوان یک الگوی موثر در تصمیم گیری سه امتیاز بیان شده است.یکی جویا شدن رای دیگران است.چون مغز انسانها از نظر حجم،وزن،فشردگی مواد و عناصر ترکیبی،وراثت،تربیت،آموزش و تجربه با هم متفاوت است.بنابراین هر مسئولی یک حرکت تازه ای را به مشورت می گذارد از آراء مختلف بهره خواهد برد.خاصیت دیگر پاک کردن ذهنهای مورد مشاوره از خطا است یعنی اگر در اندیشه و مقدمات و نتیجه گیری اشتباه داشته باشند برطرف می گردد و هدایت می شوند لذا تا مشورت نباشد ذهنیات انسانهای تحت سرپرستی بارور نمی شود.سومین اثری که مشورت دارد تشویق افراد تحت سرپرستی به شور و مشاوره است و هر مسئولی نیز به نسبت مسئولیتش باید به این امر توجه نموده و دیگران را به مشورت تشویق نماید.

از سوی دیگر چون فکر و اخلاق افراد میزان تاثیر غرایز و شهوات بر آنها و درجه اعتدال و نظم فکری انسانها یکسان نیست، در زندگانی عملی و به ویژه در امر وضع قوانین و نظاماتی که لازمه حیات اجتماعی است خداوند اصل مشورت را مقرر فرمود تا خودکامگی ها، زورگوئیها و نابکاریها ملاک تعیین ارزشها و انتصابات قرار نگیرد.

بدیهی است که الزاما این قاعده از اصل تقوی و توجه به خداست.و می توان استدلال کرد که در مدیریت اسلامی بر اساس همین قاعده اساسی و میزان منطقی است که سعادت جامعه بشری تضمین می گردد و در آنجا که حکم خاصی تشریح نشده است،آدمی مسئولیت دارد،از راه مشاوره مبتنی بر تفکر و تعقل جامع الاطراف،انتخاب احسن و اصلح کند،اساس زندگانی را متحول نماید و از جهت مادی و معنوی مراتب کمال را طی کرده بر آنجا که اندر وهم ناید،دست یابد.

با عنایت به استدلالهای پیش می توان مدعی شد که مدیریت اسلامی همه بر مبنای شور است.یک مدیر در چارچوب یک سازمان باید دارای صفات و رفتاری باشد که در خور رهبری و الگو قرار گرفتن برای کارکنان آن سازمان باشد.و به عنوان یک استدلال دیگر،همانطور که می دانیم اصل مسلم امامت در تشیع بر این است که امام باید توسط پیروان یا شیعه خود پذیرفته شده باشد.این اصل پذیرفته شدن رهبر احتمالا بیان کننده تمامی اصل شور و شورا در مدیریت اسلامی می باشد این امر از آنجا روشن می گردد که اگر مدیر قابل پذیرفته شدن از طرف افراد درون سازمان باشد باید در یک تماس دائمی شور و مشورت با آنان بوده و تصمیمات مدیریت بیان خواسته های کارکنان باشد.بطور خلاصه می توان گفت در مدیریت اسلامی رابطه مدیر با کارکنان در عرصه تصمیم گیری ها بر مبنای شور و مشورت است.

مقایسه میان الگوی تصمیم گیری در مدیریت علمی و اسلامی

نکته مهم در بحث مدیریت،چه علمی و چه اسلامی که کاملا در ارتباط با الگوی تصمیم گیری می باشد این است که در حقیقت مدیر در صحنه عمل تصمیم گیری مواجه با یک دسته از متغیرهایی است که قابل کنترل می باشد و این متغیرها همان متغیرهای قابل کنترلی هستند که نتایج آنها قابل پیش بینی است.مدیر برای حصول نتایج می تواند طرح ریزی کند و قدمهای انجام کار را تعیین نماید.اما بیشتر امور سازمانها بخصوص سازمانهای امروز بسیار پیچیده بوده و جوانب و عوامل ناشناخته فراوانی وجود دارند(عوامل غیر قابل کنترل)که بر جریان تصمیم گیری اثر می گذارند.و از طرف دیگر اگر محدود بودن منطق انسان را بنا به گفته سیمون در نظر بیاوریم، حساسیت و پیچیدگی تصمیم گیری بیشتر نمایان خواهد شد.و سخن سیمون مبنی بر محدود بودن منطق انسان و با عقلانیت محدود عمل کردن مدیران ناظر بر همین معناست که تصمیم مدیران مبتنی بر انتخاب راهی است که راههای دیگری که به نظرشان می رسد بهتر است.ولی انسان از همه راههای ممکن برای حل مسائل خویش خبر ندارد۱.در همین جا است که می توان به الگوی مدیریت اسلامی مطرح شده در نامه امام علی(ع)به مالک اشتر اشاره کرد که در آنجا فرض بر این است که مدیر همواره از خداوند یاری می طلبد.البته تاکید شده است که مدیر پس از اتخاذ تصمیم قطعی به انجام کاری،به خداوند توکل کند.

و شاور هم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین.

پس بطور خلاصه و با در نظر گرفتن مفاد کلی این آیه شریفه و با استنباط از احادیث وارد می توان اذعان نمود که در الگوی تصمیم گیری مبتنی بر مدیریت اسلامی،اقدام به پنج جزء متمایز "مشورت "،"انتخاب "،"تصمیم گیری "اجراء"و"توکل به خداوند"بر مدیر لازم است. و این در حالی است که در سایر مدیریت ها به جای توکل به خداوند،وجود متغیرهای ناشناخته و غیر قابل کنترل،ولی موثر در اجرا یا عدم اجرا را به مرحله عامل شانس و تصادف نسبت می دهند.

نتیجه گیری

می توان چنین نتیجه گرفت که هم در مدیریت اسلامی و هم در مدیریت علمی همواره متغیرهای غیر قابل کنترل وجود دارد.اگر چه در هر دو شیوه مدیریت زمینه تفکر منطقی و معقول برای تصمیمات وجود دارد متنهی مدیر در مدیریت اسلامی برای اینکه این متغیرهایی غیر قابل کنترل،پشتیبان و حامی تصمیمات منطقی و معقول او شود به خداوند توکل می جوید.و معتقد،دلگرم و مطمئن به یاری خداوند در زمانی است که در انجام دادن تمامی تکالیف و وظایف الهی و انسانی خود در جامعه و بویژه در سازمان هیچ کوتاهی نکرده است. قرآن مجید.آل عمران.آیه ۱۵۹. این مدیر بنابر ساختار اعتقادی تجربی و ارزشی ذهن خویش برای موافق شدن متغیرهای محیطی غیر قابل کنترل با تصمیم خود،به سوی استعانت از خداوند متمایل است.اما در الگوی مدیریت علمی عوامل متغیر قابل کنترل و غیر قابل کنترل را با مفاهیم تصمیم گیری مبتنی بر عوامل معین و غیر معین شانس یا احتمال تقسیم بندی می کند که فاقد اعتقاد و توکل به خداوند است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد