مدیران آینده

مطالبی در حوزه مدیریت

مدیران آینده

مطالبی در حوزه مدیریت

عوامل وسیستمهای موثردرتصمیم گیری

حسین غلامی

غیر قابل قبول  


موضوع:

عوامل وسیستمهای موثردرتصمیم گیری

محقق: حسین غلامی

دانشجوی کارشناسی ارشد بازاریابی

استاد راهنما: جناب آقای دکتر اردستانی

بهار1394

مقدمه

از جمله جنبه های حساس وظایف مدیریت را می توان تصمیم گیری، ارتباطات، تنظیم و هدایت دانست. مدیریت برای تحقق کارآمد این وظایف، مبادرت به استفاده از فرایند تصمیم گیری در قالب نقش تصمیم گیری می کند. هربرت سایمون (Herbert Siman)، محققی که در زمینه تصمیم گیری تحقیقات زیادی انجام داده است، معتقد است مدیریت و تصمیم گیری دو واژه هم معنا و مترادف هستند. به عبارت دیگر مدیر به وسیله تصمیماتش شناخته می شود. در واقع تصمیم گیری جوهره مدیریت بوده و آینه تمام نمای توانایی ها و قابلیت های مدیر است. از سوی دیگر ریشه یابی دلایل موفقیت و عدم موفقیت سازمان ها به تصمیمات اتخاذ شده مدیران آن سازمان ها منتهی می شود. از این رو است که نیومن (Newman) کیفیت مدیریت را تابع کیفیت تصمیم گیری می داند و مدعی است که تصمیم گیری به تنهایی، مهم ترین نقش مدیر است زیرا کیفیت طرح و برنامه ها اثربخشی و کارآمدی استراتژی ها و کیفیت نتایجی که از اعمال آن ها به دست می آید همگی تابع کیفیت تصمیماتی است که مدیر اتخاذ می کند.

اصولا مدل های تصمیم گیری مختلفی توسط صاحب نظران معرفی شده که از آن جمله می توان به مدل عقلایی، مدل کارنگی، مدل تصمیم گیری مرحله ای، مدل ادغام مرحله ای و الگوی کارنگی، الگوی سطل زباله، الگوی تصمیم گیری اقتضایی، مدل تصمیم گیری در بحران و مدل تصمیم گیری در نظریه آشوب اشاره کرد. در این مقاله از مدلی تحت عنوان مدل تصمیم گیری حکیمانه که توسط باقریان و همکاران (1381) ارائه شده ست، استفاده می شود. این مدل بواسطه در نظر گرفتن این مطلب که چیزها را آن چنان که هست باید شناخت، و کارها را آن چنان که باید به انجام رساند (تعریف حکمت)، به تصمیم گیری حکیمانه مشهور شده است. در مدل حاضر تاثیر اساسی مفروضات مدل، بخصوص در مبحث حق گرایی تا واقع گرایی، تجلی یافته است. در واقع باید تفاوت بین حقیقت به معنای آنچه حق است و باید به آن برسیم با واقعیت به معنای آنچه هست و الزاما هم می تواند نباشد، روشن شود و ترکیب عملی این دو در یک مدل ماتریسی تعیین گردد. بنابراین تمرکز اصلی این مدل بر آرمان گرایی و واقعیت نگر بودن دستگاه تصمیم گیری است که محصول یا خروجی این دستگاه تصمیم گیری، تصمیمات حکیمانه است.

 

 عمل تصمیم گیری در اداره امور سازمانها به قدری مهم است که برخی نویسندگان ، سازمان را " شبکه تصمیم " و مدیریت را عمل "تصمیم گیری " تعریف کرده اند، زیرا در دنیای امروز اداره امور سازمانی نمی تواند صرفاً بر نبوغ و قضاوت شخصی افراد متکی باشد، بلکه تصمیمات بایستی حتی الامکان بر پایه بررسیهای علمی ، آمار و اطلاعات دقیق و به موقع و بر طبق اصول و روشهای خاصی صورت پذیرد. امروزه پیچیدگی سازمانها، هزینه های بالای عملیات و وسعت تشکیلات سازمانی ، لزوم شیوه های تصمیم گیری مناسب و اخذ تصمیمات مستدل را برای مدیران روشن می سازد. آنچه مدیران بیش از هر چیز به آن نیازمندند، ابزاری راحت ، مطمئن و علمی برای یاری آنان در انجام تصمیمات است که پیوسته یا گه گاه با آن مواجه می شوند. تکنیک های کمی و ابزارهای ریاضی در این راستا کارساز و ثمر بخش است . از جمله مدیرانی که همواره در معرض اخذ تصمیمات گوناگون در راستای وظایف شان قرار دارند، مدیران مالی و عملیاتی هستند. مهمترین و شناخته شده ترین ابزاری که می تواند این گونه مدیران را در انجام تصمیمات بهینه یاری کند، تکنیک های "پژوهش عملیاتی " و "مدیریت مالی " است . اگر اثرات ناشی از تصمیم گیریهای مدیران را بتوان به صورت کمی محاسبه کرد، بدون تردید اهمیت استفاده و کاربرد این ابزار علمی بهتر و بیشتر مشخص خواهد شد. به منظور بهبود شرایط و فضای مورد نیاز برای استفاده بیشتر از تکنیک ها و ابزار مذکور پیشنهادات ذیل توصیه می گردد:

1 - اعمال و رفتار مدیریت عالی سازمانها تاثیری عمده بر فرهنگ و جو سازمان دارد. لذا به منظور ایجاد فضای مطلوب و مناسب برای حاکمیت مدیریت علمی ، مدیران مذکور باید با اعمال و ترویج فرهنگ سازمانی مناسب (از طریق آموزشهای رسمی ، داستانها، شعائر، آداب و رسوم و یا نمادهای فیزیکی و...) هر چه بهتر و بیشتر زمینه اجرای شیوه ها و رفتارهای منطقی و علمی را در سازمانها به وجود آورند، چرا که در صورت وجود فرهنگ سازمانی قوی ، زمینه حاکمیت و اجرای مدیریت علمی مطلوبتر خواهد شد؛ 2 - بدیهی است تصمیمی درست و منطقی است که حتی الامکان بر پایه اطلاعات مربوط به سازمانی استوار باشد و به استناد شرایط و اقتضاء سازمان صادر گردد. لذا به مدیران پیشنهاد می شود در موقعیتهای تصمیم گیری صرفاً بر مبنای اطلاعات و داده های سازمان و مربوط ، اخذ تصمیم کنند؛ 3- یقیناً همه از تاثیری که رایانه ها بر تصمیم گیری مدیریتی داشته اند، آگاهی دارند. مدیران در دنیای کنونی در جمع آوری و ذخیره اطلاعات به عدم تمرکز روی آورده اند به گونه ای که در چند سال آینده یافتن مدیری که به طور منظم از کامپیوتر برای نظارت بر فعالیتهای سازمانی خود و همچنین جمع آوری اطلاعات لازم برای تصمیم گیری ، استفاده نکند غیر عادی به نظر خواهد آمد. حاصل آنچه گفته شد روشن است و آن پیشنهاد استفاده هر چه بهتر و بیشتر از رایانه ها و سیستم های اطلاعاتی رایانه ای در سازمانهاست ؛ 4 - وجود پشتوانه اجرایی تصمیمات و یک سیستم بازخور نقش اساسی در اثر بخشی و درک خطاهای احتمالی یک تصمیم دارد. بایستی مکانیسم و موازینی برای ارزیابی نتایج حاصل از تصمیمات با اهداف مورد نظر و برنامه های پیش بینی شده وجود داشته باشد. در این صورت است که انحرافات مشخص شده و امکان چاره جویی و بر طرف کردن موانع انحراف میسر خواهد شد. باید یک سیستم جریان معلومات وبازخورد مداوم و پویا در درون سازمان ایجاد کرده و با دقت و توجه به کار انداخته شود؛ 5 - وجود کارکنانی خلاق و نو آور در سازمان یکی از جمله عوامل مهم و موثر در تصمیم گیریهای (مشارکتی ) سازمانی است یکی از شرایط لازم جهت بروز خلاقیت کارکنان ، آزادی عمل آنان و فراغت از مقررات دست و پاگیر سازمانی در موارد مقتضی است به عبارت دیگر کارکنان نبایستی به مثابه ماشین عمل کنند بلکه باید بدانند و اجازه یابند تا در تصمیمات سازمانی دخالت کنند و فارغ از دستورات و قوانین تکراری و منظم به بروز خلاقیتهایشان بپردازند در سازمانهایی که از درجه رسمیت بالایی برخوردارند، استعداد و خلاقیت کارکنان به سختی شکوفا می شود؛ 6 - هر سازمان به افراد آموزش دیده و با تجربه نیازدارد تا ماموریت خود رابه انجام برساند. جوامع امروزی به سرعت درحال دگرگونی اند،لذا آموزش کارکنان نه تنها یک ضرورت است بلکه فعالیتی است که هر سازمانی باید منابعی را برایش در نظر بگیرد تا همواره منابع انسانی کارآمد و مطلعی در اختیار داشته باشد. مدیریت باید به طور روشن بیان کند که در پی چه دگرگونیها و دستاوردهایی برای هر یک از کارکنان است ، کافی نیست که گفته شود ایجاد تغییر در دانش ، مهارتها یا رفتار اجتماعی کارکنان اقدام مفیدی است ، بلکه باید تعیین کنیم چه چیزی و تا چه اندازه باید تغییر کند. گفتنی است این هدفها نه تنها باید دست یافتنی ، علمی و سنجش پذیر باشند، بلکه اهداف مورد نظر برای مدیران و کارکنان سازمان به طور روشن بیان شوند .

اهمیت قدرت تصمیم گیری

انسان در مسیر زندگی خود با انواع مسائل و مراحلی مواجه می‌شود که ناگزیر از تصمیم گیری است. تصمیم گیری نقش گسترده‌ای در زندگی آدمی دارد. از تصمیم گیریهای جزئی در امور کوچک گرفته، تا تصمیم گیریهای بسیار بزرگ و پراهمیت. برخی از تصمیم گیریها چنان به راحتی صورت می‌گیرند که شاید ما چندان توجهی به آنها نمی‌کنیم، اما در مقابل مسائلی نیز در زندگی وجود دارند که اقدام به تصمیم گیری در مورد آنها شاید مدت زمان طولانی وقت لازم داشته باشد. در هر حال اهمیت این تصمیم گیریها به لحاظ اهمیتی که اکثر آنها در سرنوشت فرد دارند، بسیار زیاد است و چه بسا تعلل در شناخت راههای تصمیم گیری بهتر ، عواقب جبران ناپذیری را برای فرد به بار آورد.

عوامل موثر در قدرت تصمیم گیری

نوع مشکل

در مورد سهولت تصمیم گیری ، نوع مشکل نقش اساسی دارد. مشکلات کوچکتر معمولا خیلی راحتتر حل می‌شوند، چون تصمیم گیری در مورد آنها راحتتر صورت می‌گیرد. اما مشکلات پیچیده‌تر به لحاظ نیازی که به اطلاعات تخصصی‌تر دارند و اغلب چند جنبه مختلف از زندگی فرد را شامل می‌شوند، با روند کند تصمیم گیری مواجه هستند. علاوه بر این مشکلاتی نیز وجود دارند که زمان در تصمیم گیری برای آنها بسیار اهمیت دارد، بطوری که در یک مدت زمان کوتاه ، باید تصمیم گیری مهمی را انجام دهد. در مورد این نوع موارد توجه به قدرت تصمیم گیری و بالا بردن توان آن حائز اهمیت است.

آشنائی فرد با موضوع مورد تصمیم گیری

هرچه فرد اطلاعات و آگاهیهای بیشتری در زمینه موضوع مورد تصمیم گیری داشته باشد، قدرت تصمیم گیری فرد بالاتر خواهد بود. آنچه که در اکثر موارد فرد را با شکست در تصمیم گیری یا تصمیم گیری اشتباه مواجه می‌سازد، نداشتن اطلاعات و تخصص کافی می‌باشد. به عنوان مثال مساله تصمیم گیری در مورد انتخاب رشته تحصیلی نمونه‌ای از مواردی است که نیاز به داشتن اطلاعات از شرائط رشته‌ها دارد. اگر فرد شناخت کاملی از زمینه‌ای که رشته تحصیلی مورد نظر به آن می‌پردازد، نداشته باشد، به احتمال قوی انتخاب درستی که با زمینه علائق و استعدادهای او همخوانی داشته باشد، نخواهد داشت.

اعتماد به نفس و قدرت تصمیم گیری

افرادی که دارای اعتماد به نفس بالایی هستند، از قدرت تصمیم گیری بالاتری برخوردار هستند و در شرایط بحرانی قادر به تصمیم گیریهای مناسب می‌باشند. در حالی که افراد دارای اعتماد به نفس پائین ، اغلب در تصمیم گیریهای خود دچار مشکل هستند. آنها شاید برای امور خیلی جزئی ، زمان خیلی زیادی صرف کنند تا تصمیم گیری لازم را انجام دهند و برخی از آنها حتی از شرائطی که آنها را ناگزیر از تصمیم گیری می‌کند، فرار می‌کنند. به همین علت است که این افراد ریسک پذیری کمتری از خود نشان می‌دهند.

افسردگی و قدرت تصمیم گیری

در میان تمام علائمی که افسردگی دارد، ناتوانی در تصمیم گیری از علائم اساسی است. فرد افسرده حتی برای مسائل جزئی روزمره ، فاقد قدرت تصمیم گیری است. بی‌حوصلگی و خلق پائین او ، قدرت تصمیم گیری او را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و این مساله زمانی شدت پیدا می‌کند که ناامیدی در فرایند تصمیم گیری او دخالت می‌کند. فرد افسرده امیدواری کمتری به آینده دارد. بنابراین با بدبینی با مسائل برخورد می‌کند و توجه بیش از حد به ابعاد منفی مسائل او را از تصمیم گیری مناسب محروم می‌سازد. او از هر کاری که نیاز به صرف انرژی ، چه کم و چه زیاد دارد، دوری می‌کند. تصمیم گیری فرایندی است که به انرژی فکری زیادی نیازمند است.

اضطراب و قدرت تصمیم گیری

اضطراب بر روی بسیاری از فرایندهای ذهنی انسان تاثیر مخرب دارد. شاید معروفترین تاثیر اضطراب ، روی حافظه باشد. زمانی که دانش آموز احساس می‌کند در پاسخ سوالی که آشنایی کاملی با آن دارد، حافظه‌اش از کار می‌افتد، سرش خالی می‌شود و احساس می‌کند هیچ مطلبی به ذهنش نمی‌رسد. همین اتفاق در فرایند تصمیم گیری اتفاق می‌افتد.

اولا اضطراب مانع از آن می‌شود که فرد بتواند از اندوخته‌های ذهنی خود ، از تجارب و اطلاعات خود در فرایند تصمیم گیری استفاده کند، چون هیچ مطلب و تجربه‌ای که برای او یاری کننده باشد، به ذهنش نمی‌رسد و آنچه به ذهنش می‌رسد، بسیار دست و پا شکسته و فاقد سودمندی لازم است. از سوی دیگر اضطراب نگرانی فرد را از احتمال شکست افزایش می‌دهد، قدرت ریسک پذیری او را کاهش می‌دهد و اجازه نمی‌دهد که فرد در کمال آرامش تمام جوانب را مورد بررسی قرار دهد. از این رو فرد مضطرب یا خیلی عجولانه تصمیم می‌گیرد و یا به قدری تصمیم گیری را طولانی می‌کند تا فرصتهای طلایی را از دست می‌دهد.

آشنائی با روال منطقی تصمیم گیری

تصمیم گیری همچون حل یک مساله ریاضی از فرمولها و مراحل منظمی تبعیت می‌کند. آشنائی فرد با روند تصمیم گیری منطقی احتمال موفقیت او را در تصمیم گیری افزایش خواهد داد. فرد با آگاهی از اینکه روال تصمیم گیری او درست است، با قدرت و اعتماد بیشتری عمل خواهد کرد و خواهد توانست تمام جوانب قضیه را مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. روال منطقی تصمیم گیری هرچند از فردی به فرد دیگر می‌تواند متفاوت باشد، اما از یک اصول کلی تبعیت می‌کند، که فرد را به نتیجه گیری و اتخاذ تصمیم مناسب رهنمون می‌شود.

 

راهبردهای عملی برای افزایش قدرت تصمیم گیری

1.       اعتماد به نفس داشته باشید. برای اینکار پیروزیهای قبلی خود و توانایی‌های خود را همواره مدنظر داشته باشید.

2.     علائم و ناراحتیهای خود را که در قدرت تصمیم گیری شما دخالت می‌کنند، بشناسید و تلاش کنید آنها را رفع کنید.

3.    تغذیه مناسب داشته باشید. تغذیه مناسب با افزایش قوای ذهنی ، در تمام زمینه‌های ذهنی قدرت شما را بالا خواهد برد.

4.     معلومات خود را افزایش دهید. افزایش معلومات هم در مسائلی که در حال حاضر باید برایشان تصمیم گیری کنید، لازم است و هم در افزایش معلومات به صورت کلی و روزانه در موارد مختلف مدنظر است.

5.     در حین تصمیم گیری ، تلاش کنید موضوع را از جنبه‌های مختلف بشناسید و به ابعاد مختلف آن پی ببرید.

6.     از افراد آشنا به موضوع حتما کمک بگیرید.

7.    از یک نظم منطقی برای تصمیم گیری استفاده کنید. به عنوان نمونه می‌توانید مشقهای مختلف تصمیمتان را بررسی کنید، دلایل مخالفت و موافقت خود را بر هر مشق یادداشت کنید. به این ترتیب و با الویت بندی و امتیاز دادن به زمینه‌هایی که با آنها موافق هستید، تصمیمی را اتخاذ کنید که کمترین شکست و بیشترین احتمال پیروزی را به همراه داشته باشد.

8.    همواره به یاد داشته باشیم که در اکثر انتخابهای ما ، انتخاب کامل و بدون عیب و نقصی وجود ندارد و هر انتخاب ما متضمن از دست دادن امتیازاتی است که دیگر انتخابها می‌توانستند داشته باشند. به عبارتی تصمیم گیری بر اساس بیشترین امتیاز و کمترین احتمال شکست انجام می‌شود.

 

 


تصمیم گیری

خلاصه

بزرگان علم مدیریت در اولویت گذاری اهمیت کارهای حیاتی مدیران تفاوت نظرهایی دارند اما تمام آنان در اینکه تصمیم گیری درست در زمان درست اساسی ترین وظیفه ی مدیر است تردید ندارند .

در این مقاله مختصرا اشاره ای به انواع تصمیم گیری شده است .

در تقسیم شیوه های تصمیم گیری از یک دیدگاه آن را به دو شیوه بخردانه (عقلانی) و شهودی تقسیم می کنند.

   شیوه بخردانه:

 در شیوه بخردانه با تقسیم مراحل گوناگون تصمیم گیری به سطوح گوناگون و تابع هم سعی می شود تا با رعایت یک قاعده یا فلوچارت مشخص در زمان روبرویی با مشکلات در مورد راه حلهای گوناگون تصمیم گیری شود.

مراحل الگوی تصمیم گیری بخردانه عبارتند از:[1]

1- روشن بودن مساله

2- شناخت راه حلها

3- مشخص بودن اولویتها

 

4- ثبات اولویت  

5- نداشتن محدودیت زمانی یا هزینه

6- بالاترین بازده

   شیوه شهودی:

 در شیوه تصمیم گیری شهودی مدیر بیش از آنکه به الگوی علمی و از پیش مشخص اتکا کند بر احساس و درک و برداشت خود از محیط اطراف و همچنین تجربه های قبلی استناد کرده و به اتخاذ تصمیم می پردازد.

 اینکه کدامیک از شیوه های ذکر شده بهتر است و نتایج قابل قبول تری دارد نکته ای است که تا به حال اظهار نظر واضح و صریحی در مورد آن یا تحقیق و پژوهش معتبری ارائه نشده است، به گونه ای که حتی برخی از کارشناسان انتخاب هر یک از الگو های زیر را اقتضایی دانسته و بسته به شرایط گوناگون و یا حتی تواما توصیه می کنند [2]. اما موضوع مهم و اساسی که به نظر می رسد قابل طرح باشد میزان تاثیر متغیری به نام فرهنگ یا جامعه بر تصمیم گیری و انتخاب یکی از دو شیوه قبلی در آن جامعه می باشد.

 به نظر می رسد شیوه تصمیم گیری غالب در هر جامعه به شدت تحت تاثیر رفتار ها عادتها و حتی انتظارات موجود در آن جامعه می باشد. بدین ترتیب که در جوامعی که جنبه عقلانی امور و دید انتزاعی نسبت به مسائل در سطح بالایی قرار دارد مدیران سعی در اتخاذ تصمیم با استفاده از الگوهای عقلانی و بخردانه می کنند. از سوی دیگر در جوامعی که امور بیشتر بر مبنای احساس و درک شهودی استوار است تصمیمات بیشتر بر مدار احساسات و تجربه و حتی گاها برخاسته از موارد مشابه و تجربیات قبلی، گرفته می شود.

   حال سوال اینست که مدیران به طور کلی افراد جامعه ایرانی با تکیه بر کدامیک از شیوه هایی که بیش از این به آنها اشاره شد تصمیم خود را اتخاذ می کنند؟ و انتخاب هر یک از این شیوه ها بر چه بنیانها و اصول فرهنگی و اجتماعی در جامعه استوار است ؟

 جواب دقیق و صریح به چنین سوالی نیازمند تحقیق و پژوهش دقیق در بخشهای مختلفی از جامعه است تا بتوان اظهار نظر صریح و دقیقی در این زمینه ابراز کرد اما می توان با تکیه بر برخی از ویژگیها و پیشینه های فرهنگی در جامعه، رفتار ها و برخوردها و هنجار ها و حتی حوادث تاریخی به اظهار نظر کلی در این زمینه پرداخت.

 جامعه ایرانی در 1000 سال اخیر با تغییرات و تحولات گسترده ای در بطن خود روبرو بوده است . چنین فضای نا آرام و به تبع آن نامطمئنی همواره به عنوان متغییری تاثیر گذار در تمامی معادلات و فرهنگی و اجتماعی جامعه خود نمایی کرده است و تاثیر خود را گذارده است. قیامها و انقلابها و شورشها ، شکستها و پیروزیهای اندک و از سوی دیگر ضعف عمومی حاکمان و از سوی دیگر در مقاطعی تسلط برداشت صوفی گرایانه و عارفانه صرف از مذهب و نادیده گرفتن ابعاد عقلانی آن در بیشر زمانها در این بعد تاریخی و همچنین عدم رشد پایدار و همزمان سطح دیدگاه و فرهنگ مردم و جامعه، همه و همه دست به دست هم داده اند تا یک فضای احساسی ، هیجانی و از سوی دیگر نامطمئن بر جامعه سایه افکند. از سوی دیگر نبود اندیشمندان تاثیر گذار در 4 یا 5 قرن اخیر در جامعه ایرانی باعث ایجاد خلاء ناشی از نبود یک یا چند تفکر و اندیشه فلسفی یا اجتماعی مشخص به عنوان بستر نوزایی و تولید اندیشه شده است و بدین ترتیب نیازها یا بی پاسخ مانده است و یا با اندیشه و تفکرات وارداتی آن هم با صورت ناقص و درک نا کامل حاصل از خودباختگی جواب داده شده است که حتی گاها باعث انحرافات گوناگون هم در سطح جامعه شده است.

 با مروری بر آنچه گذشت یک نتیجه کلی می توان گرفت:

 در جامعه ایرانی فرصت برای اشتباه وجود ندارد. از سوی دیگر عقلانیت به عنوان زاییده آرامش و فضای آرام فکری و اجتماعی با قصه های یاد شده جایگاه چندان مناسبی ندارد و همچنین به دلیل ترس از آبنده مبهم میل به موفقیت در زمان حال افزایش می یابد . به طور  کلی مجموع تمامی این موارد باعث آن می شود که شیوه تصمیم گیری احساسی و شهودی در جامعه ایرانی طرفدار بیشتری داشته باشد. بدین ترتیب نباید انتظار داشت که در ایران شاهد شکل گیری و مهم تر از آن اجرای بر نامه های مدون میان مدت و بلند مدت که عموما پایه و بنیانی عقلایی دارند بود. تصمیمات شهودی عموما در شرایط یکباره و تصادفی کارایی دارند و بدین ترتیب نمی توانند با تصمیمات و امور کلان و بلند مدت چندان سنخیتی داشته باشند. بدین ترتیب شاید بتوان یکی از دلایل شکست برنامه ریزیهای کلان بلند مدت و یا حداقل اجرای ناقص آنها را زیر ساختهای فکری شهودی و غیر عقلانی دانست که گاها با تحولات سیاسی و اجتماعی تشدید می شوند.


"یک بررسی تحلیلی از سیستم های کمک تصمیم گیری "

چکیده 

امروزه دنیای مدیریت باانبوهی از واژه های مرتبط با تصمیم گیری مواجه است . این واژه ها طیف گسترده ای از نظریه ها و رویکردهای تصمیم گیری را ارائه می کنند. طرفداران بکارگیری الگوهای "ریاضی "، این شیوه ها را دقیق ترین و بهترین راه دستیابی به "تصمیم "بهینه می دانند. در نقطه مقابل ، طراحان رویکردهای مبتنی بر نظریه های "ادراکی " از تطابق بیشتر روشهای خود با دنیای واقعی سخن می گویند و گروه سومی از صاحبنظران ومدیران نیز وجود دارند که هیچ یک از این دو را باور ندارند! هرسه گروه برای خود دلایلی دارند و شواهدی را برای پشتیبانی از نظریات خود ارائه می کنند. آیا می توان به الگویی که این نظریه های "به ظاهر متضاد" را با منطق واحدی تفسیر کند، دست یافت ؟

امروز سیستم های کمک تصمیم گیری دوران گذار تکاملی خود را می گذراند و همانندهر سیستم نابالغ دیگری آمیزه ای از توانمندیها و ناتوانیها، بیمها و امیدواریها، طرفداران ومنتقدان را به همراه خود دارد. در چنین شرایطی انسان می بایستی دستاوردهای عینی راتجربه و افقهای ذهنی را نظاره کند و این رویکردی است که امروز واقعی را به فردای آرمانی پیوند می زند.

معرفی - کارشناسان ستادی ، معاونان و مشاوران همه درتلاشند تا مدیران را درجهت تصمیم گیری صحیح کمک کنند. شما حتی اگر با این نظر که "مدیریت یعنی تصمیم گیری "موافق نباشید، قطعا این واقعیت که تصمیم گیری بخش مهمی از نقش مدیر و منشا تاثیرنگرشهای او در سازمان است را تجربه کرده اید. با این همه ، در میان انبوهی از فعالیتهای ستادی و سیستم های عریض و طویلی که برای حمایت از تصمیم گیری وجود دارد، نهایتامدیرکسی است که در اوج تنهایی تصمیم می گیرد! چرا سیستم های کمک تصمیم گیری هنوز نتوانسته است نقش موثری را در تصمیم گیری مدیران ایفا کند؟
پروفسوررکس براون "
R.BROWN" استاد "تصمیم گیری " دانشگاه جرج میسون "GEORGE MASON" آمریکاست . وی بیش از 18 سال است که به امر مشاوره مدیریتی اشتغال دارد و تاکنون بیش از 80 کتاب و مقاله منتشر ساخته است ."1" پروفسوربراون در مقاله ای می نویسد: "من سالیان دراز است که با مدیران ارشد دولتی کار می کنم ،با این حال نمی توانم ادعا کنم که تعداد زیادی از مشتریان خود را به تصمیم متفاوت و یابهتری هدایت کرده باشم و فکر نمی کنم دیگران هم شرایط بهتری از این داشته باشند"."2"وی می افزاید: "امکانات کمک تصمیم گیری اعم از رویکردهای کمی و یا ادراکی اثرات بسیار محدودی در تصمیم گیریها داشته اند".

امروزه درحالی که بسیاری از سازمانها توسعه سیستم های کمک تصمیم گیری را درراس برنامه های خود قرار داده اند، برخی از مدیران با پروفسور براون هم عقیده و نسبت به سیستم های کمک تصمیم گیری بی اعتماد هستند. هر دو گروه برای خود دلایلی دارند وشواهدی را هم برای پشتیبانی از نظریات خود ارائه می کنند. آیا سیستم های کمکی به بلوغ کافی برای پشتیبانی از تصمیم گیری مدیران رسیده اند؟

1 - تصمیم گیری و سیستم های کمک تصمیم گیری 

تصمیم گیری چیست ؟ پاسخ به این سوال از ابعاد مختلف متفاوت است . ساده ترین تعبیر درمورد تصمیم گیری "عمل انتخاب " است . این تعبیر انتخاب یک گزینه از گزینه های ممکن "که به باور تصمیم گیر بهترین نتیجه را به همراه دارد" را کارکرد اصلی فرایندتصمیم گیری می شمارد. تعبیر دیگر تصمیم گیری مدیریتی ، "یافتن راه حل بهینه برای مساله " است . این نوع تصمیم گیری شامل فرایند پردازش اطلاعات مربوط به مساله است و دستیابی به پاسخ بهینه ، منطق کلی کار را تشکیل می دهد. رویکرد سوم ، "هوشمندی "را به مفاهیم قبلی اضافه می کند رویکرد سوم ، "هوشمندی " را به مفاهیم قبلی اضافه می کند و با تشریح کارکرد شبکه های عصبی ، یادگیری را بخشی از فرایند تصمیم گیری به شمار می آورد."3"
سیستم های کمک تصمیم گیری از اواسط قرن گذشته "میلادی " با استفاده از الگوهای ریاضی متولد شد. خاستگاه اولیه علوم تصمیم گیری "مشابه بسیاری دیگر از رویکردهای جدید" کاربردهای نظامی بود و این رویکرد از اوایل دهه1960 به تدریج به زمینه های صنعتی و کسب وکار راه یافت ."4" سیستم های پشتیبانی تصمیم گیری "
DSS" به عنوان گونه های اولیه سیستم های اطلاعاتی مدیریت "MIS" طرفداران بسیاری را به خود جذب کرد. این رویکرد با بکارگیری روشهای بهینه سازی ، برنامه ریزی ریاضی ، الگوهای تصمیم گیری چندمعیاره "MCDM" و با این پیش فرض که مسائل مدیریتی می تواند به صورت مدلهای ریاضی فرموله شود تا به امروز نیز جایگاه قوی خود را در سیستم های کمک تصمیم گیری حفظ کرده است .

در نقطه مقابل رویکردهای ریاضی ، سیستم های خبره "EXPERT SYSTEMS" بیش از مدل ریاضی ، نظریه های ادراکی تصمیم گیری را الگوی کار قرار داده اند. در این رویکردمساله نمی بایستی الزاما به صورت ریاضی مدل شود و الگوریتم های الهام گرفته ازمکانیسم درک انسان ، به نوعی "خبرگی " مصنوعی درحل مسائل واقعی دست می یابند.در این رویکرد تلاش می شود تا همانند انسان در فقدان اطلاعات کامل و در شرایطساختار ناقص مساله ، با یکسری نتیجه گیریهای زیرکانه به تصمیم مناسبی دست یافته شود. سیستم های خبره در نوع پیشرفته خود قدرت "یادگیری " داشته و از اشتباهات گذشته برای تصمیم گیری بهتر آینده ، می آموزد. اساس سیستم های خبره بر ذخیره سازی واستنتاج از دانش قرار دارد و به همین جهت به آن سیستم های برپایه دانش "KNOWLEDGE - BASE=KB" نیز گفته می شود.

در چند سال گذشته مطالعاتی درجهت تلفیق این دو رویکرد با یکدیگر آغاز شده که حاصل آن سیستم های پشتیبانی تصمیم گیری برپایه دانش "KNOELEDGE - BASE=KB" است "5991-CILHTEM,NIELK". این مطالعات هنوز هم ادامه دارد و جهت گیری آن تلفیق زمینه های علمی گوناگون برای دستیابی به سیستم های کمک تصمیم گیری اثربخش است .

2 - زمینه های علمی سیستم های کمک تصمیم گیری 

سیستم های خبره "ES" از دو زمینه علمی بهره می جویند: هوش مصنوعی ونظریه های رفتاری تصمیم گیری . هوش مصنوعی برپایه روان شناسی ادراکی استوار است و نظریه های رفتاری تصمیم گیری نیز از زیرشاخه های علوم اجتماعی به شمار می آید. این ارتباطات سیستم های خبره را در شاخه علوم رفتاری قرار می دهد "شکل 1".

 


امروز محققان با بهره گیری از علوم احتمالات و نظریه فازی "
FUZZY" تلاش دارندتا عدم قطعیت موجود در تصمیم گیریهای واقعی را در روشها و الگوریتم های سیستم های خبره وارد کنند. پیشرفت دیگر در این زمینه شبکه های عصبی مصنوعی "ANS" است .ANSها سیستم های خبره هوشمندی هستند که قدرت یادگیری دارند. سیستم های عصبی مصنوعی که با الهام گیری از سیستم عصبی مغز طراحی شده اند قادرند تا درصورت ازبین رفتن بخشی از سخت افزار "نورونهای مصنوعی " باز هم به کار خود ادامه دهند "البته باکیفیت کمتر"."5" این دستاوردها هریک گام مهمی در نزدیک کردن ویژگیهای تصمیم گیری "کامپیوتر" با "انسان " به شمار می آید.

امروزه محققان بر روی سیستم های خبره پیوندی "HYBRID" مطالعه می کنند. این سیستم ها با تلفیق ویژگیهای نظریه فازی و شبکه های عصبی درتلاشند تا برحجم بیشتری از عدم قطعیت و بی ساختاری مسائل دنیای واقعی فائق آیند."6" در افق دورتر، "زندگی مصنوعی " "ARTIFICIAL" دردست تحقیقات قرارداد. دنیایی که در آن همه چیز زندگی به دنیای مجازی کامپیوتر پیوند می خورد."7"

سیستم های DSS نیز از زمینه های علوم کامپیوتری ، علوم ریاضی و علوم تجویزی "PRESPECTIVE" بهره می جویند. الگوریتم های بهینه سازی ، نظریه های 
مطلوبیت ، تحقیق در عملیات و الگوهای انتخاب ، زمینه های مهم سیستم های
DSSهستند."شکل 8""2"

 

شکل 2 - زمینه های علمی سیستم های DSS

در این حوزه روشهای تصمیم گیری چندمعیاره "MCDM"، یعنی تصمیم گیری چندهدفه "MADM" و تصمیم گیریهای چندشاخصه "MODM" محورهای توسعه یافته ای هستند که در فرایند تصمیم گیریهای اساسی مورداستفاده قرار می گیرند. در اوایل دهه 1970 کاربرد نظریه های فازی در تصمیم گیریهای چندمعیاره مطرح می شود. تعریف محیط فازی برای تصمیم گیری گامی برای نزدیک کردن مدلهای ریاضی به مسائل دنیای واقعی به شمار می آید. امروز محققان مطالعات خود را بر روی طیفی از کاربردهای سیستم های DSS در زمینه های منابع انسانی ، کسب وکار بین الملل ، طراحی سیستم های پیچیده ، تولید و بازاریابی و... گسترش داده اند."9"

DSS و ES دو حوزه ای هستند که به ترتیب برمبنای علوم دقیقه "کامپیوتر وریاضیات " و علوم انسانی "علوم اجتماعی ، علوم رفتاری " شکل گرفته و برای کمک به مدیران در تصمیم گیریهای خود توسعه یافته اند.

درجایی که مسائل ساختاریافته و اطلاعات کافی وجود داشته باشد "یا موضوع آنقدرمهم باشد که برای تکمیل ساختار و اطلاعات لازم صرف هزینه و زمان موجه باشد"روشهای DSSمناسبترین رویکردها را برای دستیابی به بهینه ترین پاسخ ممکن دراختیارمی گذارد و هنگامی که مساله به خوبی قابل تعریف نباشد و یا اطلاعات دردسترس کافی نباشد "وضعیتی که شرایط روزمره ، تصمیم گیری مدیران است " روشهای برپایه سیستم های خبره ما را به یک پاسخ معقول "به جای راه حل بهینه " می رساند. تلفیق این دوبا یکدیگر سیستم های پشتیبانی تصمیم گیری برمبنای دانش "KB-DSS" را ارائه می کند.یکی از اولین کاربران این حوزه جدید شرکت فولکس واگن در آلمان است . این شرکت برای کمک به تصمیم گیری مشتریان درانتخاب خودروی مطلوب خود، سیستمی را بااستفاده از خصوصیات هر دو زمینه DSS و ES طراحی کرده است ."10" محققان وکارشناسان این حوزه ها امیدوارانه مساعی خود را برای کمک بیشتر و موثرتر به تصمیم گیری مدیران بسیج کرده اند. هرچند این تلاشها ثمرات قابل توجهی به همراه داشته است ولی به هر صورت دیدگاههای پروفسور رکس براون به عنوان یک صاحبنظربرجسته در این حوزه را نیز نمی توان نادیده گرفت . به سوال ابتدای مقاله بازمی گردیم : چراسیستم های کمک تصمیم گیری هنوز نتوانسته است نقش موثری را در تصمیم گیری مدیران ایفا کند؟

 

 

3 - سیستم های کمک تصمیم گیری ، گرفتاریها و امیدواریها

هربرت سایمون "H.A. SIMON" با یک مقدمه ، جایگاه سیستم های تصمیم گیری درسازمانها را به خوبی تبیین می کند. وی می گوید: "کارکرد اصلی هر سازمانی انجام اقدامات هدفمند است ، مثلا یک شرکت برای دستیابی به سود سرمایه گذاری می کند و یک سازمان نظامی برای نابودی دشمن حمله می کند. اقدامات داخلی یک سازمان ازجمله طراحی خود سازمان همه در راستای این است که اقدامات خارجی با موفقیت بیشتری انجام شود و استفاده از سیستم های کمک تصمیم گیری چنین اقدامی به شمار می آید"."11"این تعبیر، اثربخشی سیستم های کمک تصمیم گیری را میزان مفیدبودن آنها در موفقیت سازمان به شمار می آورد. امروز مدیران و کارشناسانی وجود دارند که بنابه تجربیات خوداعتقاد چندانی به سیستم های کمک تصمیم گیری ندارند. پروفسور براون در این خصوص چنین اظهارنظر می کند: "سیستم های کمک تصمیم گیری هنوز در مراحل ابتدایی است ،یک دلیل این امر این است که محققان بیش از مفیدبودن ، جذب جاذبه های علمی کارشده اند"."12" دلایل دیگری هم برای این عدم کارایی وجود دارد که برخی از آنها به مدلهای ما بازمی گردد. هنوز مدلهای ریاضی قادر نیستند تا همه ابعاد موثر در تصمیم گیری را در روابط معمول خود لحاظ کنند. یکی از مهمترین این ابعاد نقش عوامل انسانی است .
1-3 - نقش انسانها: در مدلهای تصمیم گیری "اقدامات " موردتوجه قرار دارد بدون اینکه "اقدام کننده " و خصوصیات وی بتواند در الگو جای گیرد. انسانها به صورت فردی وگروهی هوشمند هستند و الزاما رفتار موردانتظار در الگوهای کامپیوتری را دنبال نمی کنند. تمایلات ، خصوصیات ، ویژگیها و تعهد انسانها نسبت به موضوع ازجمله اموری هستند که هرچند درعمل تعیین کننده اند ولی نمی توانند به سادگی در فضای الگوهای ریاضی وارد شوند. رنه جورنا و وان وزل "
R.JORNA & V.WEZEL" محققان دانشگاه گرونینگن "GRONINGEN" هلند در این خصوص می گویند: "اگرچه ساختارها مهم هستند ولی کار آنگاه آغاز می شود که یک انسان انجام آن را ارزشمند و یا سودآور بداند ویا توسط عوامل داخلی یا خارجی انگیزه مند شده باشد"."21" این گرایشها سبب می شودتا اطلاعات در عبور از لایه های سازمانی تغییر حالت دهد و تصمیم گیری و اجرای آن رابا مشکلات جدی مواجه سازد. پروفسور براون در این خصوص یکی از تجربیات خود رانقل کرده است . وی در یکی از تحقیقات خود برای نیروی دریایی آمریکا، طراحی یک سیستم کامپیوتری برای تعیین زمان مناسب شلیک اژدر از زیردریایی را برعهده داشته است . نتایج این تحقیقات نشان داد که فرمانده هیچ مشکلی در تعیین زمان صحیح شلیک نداشته ، بلکه آنچه سبب شلیک زودهنگام اژدر می شده ، نظام تشویقات نیروی دریایی بوده است . ما درخصوص انسانها با یک عقلگرایی محدود "BOUNDED RATIONALITY" روبرو هستیم ،

حتی در مواقعی عکس العمل آنها غیرعقلایی است واین واقعیتها با الگوهایی که براساس "عقلگرایی " طراحی شده اند سازگاری ندارد.

2-3 - مرزهای الگو: هر الگویی برای محدوده مشخصی تعریف می شود. مرزهای سازمانی و مرزهای زمانی از مهمترین محدوده های تهیه یک مدل هستند. به همان میزان که تهیه یک الگوی بدون مرز امکان ناپذیر است ، تاثیر عوامل خارجی از مرز نیزانکارناپذیر است . مدلسازی الزاما با ساده سازی همراه است و عوامل ساده شده می تواننددر دنیای واقعی تفاوت زیادی را مابین نتایج موردانتظار و نتایج واقعی ایجاد کنند. برخی از این مرزها ثابت نیستند و در طول اعتبار تصمیم ، تغییر وضعیت می دهند. اینها هریک در جای خود می تواند کاهش کارایی روشهای مبتنی بر مدلهای محدود را سبب شوند.

3-3 - اعتبار الگو: کریس هیل "C.HILL"فرایند سیاستگذاری را به دو بخش تقسیم می کند: اول فهم اینکه دنیا چگونه کار می کند و سپس اینکه درمورد آن چه باید بکنیم .درک مدلساز از آنچه در دنیای واقعی جریان دارد یکی از محدودیتهای اصلی الگوهای تصمیم گیری و یکی از سرچشمه های اصلی کاهش اثربخشی سیستم های کمک تصمیم گیری است . هرچند ذهن انسان نیز در چارچوب استعاره های "METAPHORS"عمومی و شخصی تصمیم می گیرد ولی ماهیت پیچیده و پویای چارچوبهای ذهنی انسان ، هیچگاه اجازه نمی دهد تا الگوی کاملی از آن را در سیستم های کامپیوتری داشته باشیم .
4-3 - اطلاعات ورودی : شایستگی و کفایت نتیجه فرایند تصمیم گیری نهایتا در سقف شایستگی و کفایت اطلاعات و داده های موردنیاز برای آن خواهدبود. تامین این اطلاعات امری پرهزینه است "هزینه زمانی و مالی " و معمولا بجز برای مسائل استراتژیک مانند احداث سد، دفن زباله های اتمی و یا جابجایی یک پایتخت درتصمیم گیریهای روزمره مدیران مقرون به صرفه نیست . آنچه در فرایند واقعی تصمیم گیری ذهنی انجام می شود مکانیسم پیچیده ای است که طی آن خلاء اطلاعاتی با شواهد وقرائن ، متغیرهای احتمالی ، استعاره و تجارب شخصی پر می شود. هنوز سیستم های کمک تصمیم گیری "علی الخصوص آنهایی که برپایه سیستم های کمی و مدلهای ریاضی قرارداد" فاقد چنین مهارتی هستند. امروزه سیستم های کمک تصمیم گیری در مسائل ساده و یا نسبتا پیچیده ای که صرف هزینه های زمانی و مالی قابل توجیه است ، از یک کارایی نسبی برخوردارند ولیکن درخصوص مسائل پیچیده ، هنوز پاسخ موثری ارائه نکرده اند."شکل 3"

هزینه : "هزینه زمانی ، هزینه مالی یک تصمیم گیری "

پیچیدگی سیستم : "بی ساختاری ، عدم قطعیت ، تعداد بالای متغیر یک تصمیم "

  شکل 3 - محدوده های کارکرد اثربخش سیستم های کمک تصمیم گیری 

ولی شرایط امروز نمی تواند مبنایی برای قضاوت فردا باشد. تکنولوژی تصمیم گیری هر روز با قابلیتها و امکانات بیشتری حمایت می شود. پیشرفت روزافزون قابلیتهای سخت افزاری و نرم افزاری نقش عمده ای را در این حمایتها ایفا می کنند. امروزپردازشگرهای موازی امکان طراحی موتورهای استنتاج موازی و بسیار سریع را فراهم ساخته است ، پیشرفت علوم پایه در زمینه های ریاضیات ، احتمالات و کامپیوتر ویافته های جدید انسان درخصوص مکانیسم های ادراکی تصمیم گیری انسان هر روزالگوریتم های جدیدی را برای تجزیه وتحلیل ریسک ، بهینه سازی و مدلسازی دراختیارمی گذارد. ابداع رویکردهای جدید در بکارگیری سیستم های هوشمند، تکیه سیستم های کمک تصمیم گیری را به الگوهای ساختاریافته "یعنی نقطه ضعف اصلی سیستم های کمک تصمیم گیری " کاهش می دهد. امروز سیستم های یادگیرنده ، قادرند تا الگو و قواعدتصمیم گیری را در ارتباط با محیط طراحی کنند و در تشابه با ذهن انسان رفته رفته آن رادرعمل بهبود و توسعه بخشند. این روندها آینده بهتری را برای فردای این تکنولوژی نویدمی دهد. حال اگر سوال شود آیا روزی کامپیوترها خواهندتوانست برمبنای الگوهای متکامل تر و روشهای پیچیده تر، تصمیمات به مراتب بهتری را بگیرند، پاسخ با امیدواری زیادی مثبت است و اگر سوال شود که آیا در آن زمان کار مدیریت ساده تر و اثربخش تر ازامروز خواهدبود باید در اظهار امیدواری قدری تامل کرد. هر روز سازمانها پیچیده ترمی شوند. محیط رقابتی تر و کسب وکار مبهم تر می شود. به تدریج مرزهای آرامش دهنده امروز درهم می ریزد و تصمیم گیری را با حیطه بی کرانه عوامل تاثیرگذار مواجه می سازد.تجارب گذشته بشر نیز نشان می دهد که پیشرفت تکنولوژی همواره نقش بشر را درمدیریت هستی تغییر داده است ولی مشکل است این دگرگونیها با ساده ترشدن متناظردانسته شود.

  در دنیای داستانهای علمی ، موضوع کامپیوتری که به جای انسان تصمیم می گیردتصور تازه ای نیست . در نیم قرن گذشته انسان بارها در حیطه خیال ، خود را با فرآورده های انسان ساخته ای درگیر کرده است که به خوبی "حتی بهتر از انسان " فکر می کند، تصمیم می گیرد و حتی با انسان به مبارزه برمی خیزد. این موضوع که انسان قادر باشد موجودات هوشمندی را درجهان مصنوعات خود بیافریند اگرچه از دستاوردهای علمی امروز دوراست ولی در راس آرمانهای بشر جای دارد. محققان دانشگاه VRIJE بروکسل با همکاری آزمایشگاه ملی مکزیک موفق شده اند تا برمبنای روش یادگیری هبین "HEBBIAN"سیستمی یکپارچه را بر روی شبکه جهانی با عملکرد مشابه مغز انسان طراحی کنند. این سیستم که به اینترنت جهانی قدرت یادگیری می بخشد با نام "مغز جهانی " "GLOBAL BRAIN" نامگذاری شده است ."31" آیا مجموعه دانش بشری را می توان به صورت یکپارچه و با الگوی مشابه مغز انسان در پشتیبانی از یک سیستم تصمیم گیری هوشمندبه کارگرفت ؟

یقینا بسیاری از اینها در آینده امکان پذیر است ، ولی امروز سیستم های DSS تنها درمسائلی که اهمیت آنها هزینه سنگین تامین ساختار و اطلاعات کافی را توجیه کند،کارایی دارد. مشکل الگوی ریاضی ناکافی نیز هنوز برجای خود باقی است . سیستم های خبره اگرچه این مشکل را تا اندازه ای مرتفع ساخته اند، ولی آنها نیز درحل مسائل پیچیده مدیریتی با مشکلاتی مواجه هستند. سیستم های خبره در مقایسه با سیستم های SSDبرای مسائل نیمه ساختاریافته "SEMI--STRUCTURED" از توانایی بیشتری برخوردارند، ولی درمورد مسائل بی ساختار "UNSTRUCTRED" آنها نیز بسیاری ازتواناییهای خود را از دست می دهند. این واقعیتها دلیل ناکارایی سیستم های کمک تصمیم گیری در امور روزمره مدیریتی را آشکار می سازد زیرا مدیران "ارشد" نوعا بامسائل بی ساختار مواجه هستند، جایی که تکنولوژی تصمیم گیری امروز نمی تواند کمک چندانی به آنان بکند. ذهن انسان در مواجهه با تصمیمات بی ساختار به نحو اعجاب آوری آن را به یک سری اجزاء قابل ساختار تبدیل می کند و با روشهای ساده کننده ای پاسخ راضی کننده "به جای بهینه کننده " آنها را می یابد. این مکانیسم ، محیط بسیار پیچیده مسائل بی ساختار را به مجموعه ای از الگوهایی ساده شده تبدیل می کند."14" اگر تکنولوژی تصمیم گیری قادر شود روش اثربخشی برای این کار پیدا کند آنگاه می تواند کمک موثری در تصمیم گیری روزانه مدیران به شمار آید. تا آن زمان می بایستی در کمک گیری ازکامپیوتر، به حل مسائل ساختاریافته و نیمه ساختاریافته قناعت کرد. مسائلی که علی رغم اهمیت بسیار زیاد، حجم اندکی از فضای تصمیم گیری مدیران را به خود اختصاص می دهند. این یافته ، شیوه مناسبی را برای بکارگیری سیستم های کمک تصمیم گیری پیشنهاد می کند: مسائل مهم و ساختاریافته را به کامپیوتر واگذار و برای مسائل روزمره بی ساختار به مهارتهای ذهنی انسان تکیه کنید. این تقسیم کار تا زمانی که کامپیوترها به نوعی "اشراق " "INTUITION" درحل مسائل دست یابند معتبر باقی خواهندماند.آینده ای که در "زندگی مصنوعی " "A-LIFE" به انتظار انسان ایستاده است . 

 

 

 

 

 

منابع :


1-
 REX BROWN, HTTP://WWW.GMU.EDU/DEPTSTIP/FOCULTY/TFAC24.HTM

2- BROWN REX, PREDICTING THE DECISION-AIDING VALUE OF DECISION RESAEARCH, 2000

3- DECISION SUPPORT AND EXPERT SYSTEMS, MANAGEMENT INTELLIGENTER TECHNOLOGIAN, GMBH, HTTP://WWW.MITGMGH.DE/MIT/IT/INDEX.HTM

4- CAMM JEFFERY D.AND EVANS JAMES R. MANAGMENT SCIENCE AND DECHISION TECHNOLOGY, SOUTH- WESTERN COLLEGE PUBLISHIN, 1999

5- GIARRATANO JOSEPH, RILEY GARY, EXPERT SYSTEMS, PWS PUBLISHING CO. 1993.

6- ABSTRACT OF CURRENT RESEARCH, HTTP://BEST ME. BERKELEY. EDU/

7- ARTIFICIAL INTELLIGENCE, ARTIFICAL LIFE, HTTP://WWW.AI.ABOUT.COM/MSUBEXPERT.HTM, 2000

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد